کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزبد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مزبد
معنی
کف مانند , پر از کف , کفدار , بي معني
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزبد
لغتنامه دهخدا
مزبد. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) مواج >صفت دریا
-
مزبد
دیکشنری عربی به فارسی
کف مانند , پر از کف , کفدار , بي معني
-
جستوجو در متن
-
کف مانند
دیکشنری فارسی به عربی
مزبد
-
پر از کف
دیکشنری فارسی به عربی
مزبد
-
کفدار
دیکشنری فارسی به عربی
مزبد
-
بی معنی
دیکشنری فارسی به عربی
احمق , اخرس , بلا معني , سخيف , لا عقلاني , مزبد
-
زبد
لغتنامه دهخدا
زبد. [ زَ ] (اِخ ) زبیده مادر محمد امین را زبد و زابد و مزبد نیز نامند. (از لسان العرب ). رجوع به زبیده شود.
-
حامر
لغتنامه دهخدا
حامر. [ م ِ ] (اِخ ) ناحیتی است میان رَقّة و مَبِج کنار شط فرات . اخطل گفته است : و ما مَزبد یعلو جلامیدُ حامریشق الیها خیزُراناً و غرقداً...(معجم البلدان ).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن هشام بن مغیرةبن عبداﷲبن عمرو بن مخزوم قرشی مخزومی . مکنی به ابی عبدالرحمن . مادر او ام الجلاس اسماء دخترمخربة (مخرمة) و بقول عسقلانی فاطمه دختر ولیدبن مغیرة است . او از بزرگان عرب در جاهلیت و از بزرگان اسلام و از صحابه است . ...