کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزبب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزبب
لغتنامه دهخدا
مزبب . [ م ُ زَب ْ ب ِ ] (ع ص ) مرد بسیارمال . (منتهی الارب ). توانگر. (ناظم الاطباء). مزب .
-
واژههای همآوا
-
مذبب
لغتنامه دهخدا
مذبب . [ م ُ ذَب ْ ب ِ ] (ع ص ) شتابان . (منتهی الارب ). مسرع . (اقرب الموارد): راکب مذبب ؛ سوار شتابنده ٔ تنها. (منتهی الارب ). راکب منفرد شتاب . (از اقرب الموارد). || ظماء مذبب ؛ تشنگی دراز که جهت آن از دور به سوی آب شتافته شود. (منتهی الارب ). تشن...
-
مضبب
لغتنامه دهخدا
مضبب . [ م ُ ض َب ْ ب َ ] (ع ص ) باب مضبب ، در که بر آن ضباب آهن باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دری که بر آن گل میخ آهن باشد. (ناظم الاطباء).
-
مضبب
لغتنامه دهخدا
مضبب . [ م ُ ض َب ْ ب ِ ] (ع ص ) آن که در سوراخ سوسمار آب ریزد تا بیرون آرد یا آن که بر سوراخ آن دست را بجنباند و حرکت دهد تا سوسمار به گمان مار، دم را برآرد تا بزند مار را پس آن کس بگیرد دم او را و شکار کند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج...
-
جستوجو در متن
-
مزب
لغتنامه دهخدا
مزب . [ م ُ زِب ب ] (ع ص ) مرد بسیارمال . (منتهی الارب ). توانگر. (ناظم الاطباء). مزبب .