کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزب
لغتنامه دهخدا
مزب . [ م ُ زِب ب ] (ع ص ) مرد بسیارمال . (منتهی الارب ). توانگر. (ناظم الاطباء). مزبب .
-
واژههای همآوا
-
مذب
لغتنامه دهخدا
مذب . [ م َ ذَب ب ] (ع ص ) زمین مگس ناک . (آنندراج ). رجوع به مُذِب ّ شود. || مِذَب ّ. (ناظم الاطباء). رجوع به واژه های بعدی شود.
-
مذب
لغتنامه دهخدا
مذب . [ م ِ ذَب ب ] (ع ص ) مرد بسیار دورکننده از حریم خود. (منتهی الارب ). ذباب . که از حریم خود پاسداری و دفاع کند.(از متن اللغة). دَفّاع از حریم خویش . (از اقرب الموارد). دفاع کننده از اهل و قبیله ٔ خویش . (از المنجد).مَذَب ّ . (ناظم الاطباء).
-
مذب
لغتنامه دهخدا
مذب . [ م ُ ذِب ب ] (ع ص ) مذبوب . مکان کثیرالذباب . (از المنجد). جای مگس ناک . رجوع به مذبوب شود.
-
جستوجو در متن
-
مزبب
لغتنامه دهخدا
مزبب . [ م ُ زَب ْ ب ِ ] (ع ص ) مرد بسیارمال . (منتهی الارب ). توانگر. (ناظم الاطباء). مزب .