کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزاع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزاع
لغتنامه دهخدا
مزاع . [ م َزْ زا ] (ع اِ) خارپشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مذاء
لغتنامه دهخدا
مذاء. [ م َ ](ع اِمص ) نرمی و سستی کردن . (منتهی الارب ). لین . رخاوة. (متن اللغة). || دیاثت . (متن اللغة). دیوثی . رجوع به مِذاء شود.
-
مذاء
لغتنامه دهخدا
مذاء. [ م َذْذا ] (ع ص ) مرد بسیارمذی . (از بحر الجواهر) (از منتهی الارب ). کثیرالمذی . (متن اللغة). رجوع به مذی شود.
-
مذاء
لغتنامه دهخدا
مذاء. [م ِ ] (ع مص ) زنان و مردان بیگانه را در یکجا جمع کردن و بحال خود واگذاشتن تا با یکدیگر ملاعبه و عشق بازی کنند. مماذاة. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). دیاثة. دیوثی . (از متن اللغة). || ملاعبت کردن با یکدیگر که مذی آورد . (منتهی الارب ). || (...
-
مذاع
لغتنامه دهخدا
مذاع . [ م َذْ ذا ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ). کذاب . (متن اللغة) (اقرب الموارد). || مرد بی وفا. آنکه حفظ غیب کسی نکند. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). متملقی که وفا ندارد ودر حق احدی حفظالغیب ننماید. (از متن اللغة). || آنکه راز را نتواند نگا...
-
مزاء
لغتنامه دهخدا
مزاء. [ م ُزْ زا ] (ع اِ) می خوشمزه . (منتهی الارب ). || نوعی است از خمر. (مهذب الاسماء). نوعی از شرابها. (منتهی الارب ).
-
مضاء
لغتنامه دهخدا
مضاء. [ م َ ] (ع مص ) در کاری بگذشتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). گذشتن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گذشتن . بگذشتن . رفتن . (مقدمة الادب زمخشری ). گذشتن . (دهار چ بنیاد فرهنگ ). مضو. (ناظم الاطباء). گذشتن و رفتن . (منتهی الارب ). روانی و ...
-
مضاء
لغتنامه دهخدا
مضاء. [ م َض ْ ضا ] (ع ص ) کسی که عزمی استوار دارد. (از ذیل اقرب الموارد) (لسان العرب ). یقال : و انت مضاء علی ما عزمت علیه . (ذیل اقرب الموارد).
-
مضاء
لغتنامه دهخدا
مضاء. [ م ُ ] (ع مص ) بریدن . رجوع به مضا شود. || جایز داشتن بیع را. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط) (از معجم متن اللغة).