کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزارع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مزارع
/mazāre'/
معنی
= مزرعه
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
کشتزارها، مزرعهها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزارع
واژگان مترادف و متضاد
کشتزارها، مزرعهها
-
مزارع
فرهنگ فارسی معین
(مَ رِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مزرعه ؛ کشتزارها.
-
مزارع
لغتنامه دهخدا
مزارع . [ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس ؛ در 89هزارگزی شمال بندرعباس و 5 هزارگزی غرب راه کرمان به بندرعباس ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیر واقع و دارای 114 تن سکنه است . آبش از قنات ، محصولش خرما و مرکبات ، شغل مردمش ز...
-
مزارع
لغتنامه دهخدا
مزارع . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مزرع ، به معنی جای کاشتن . (آنندراج ). ج ِ مزرعة. (دهار) (ناظم الاطباء). کشت زارها. (دهار). مزرعه ها. (ناظم الاطباء) : از مزارعشان برآمد قحط و مرگ از ملخهائی که می خوردند برگ . مولوی .|| دیه کوچک . (از آنندراج ) (از غیاث...
-
مزارع
لغتنامه دهخدا
مزارع . [ م ُ رِ ] (ع ص ) زراعت کننده و کشاورز. (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). کشتکار. (ناظم الاطباء). برزگر. کدیور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اکثر مواضع دیوانی ...به معاملان از قضاة و مزارعان و ارباب داد. (تاریخ غازانی ص 259). مزارعان و مع...
-
مزارع
دیکشنری عربی به فارسی
کشاورز , دانشجوي دانشکده ء کشاورزي
-
مزارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مزرعَة] mazāre' = مزرعه
-
مزارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mozāre' ۱. کشاورز.۲. (فقه، حقوق) کسی که زمین خود را با عقد مزارعه به دیگری واگذار میکند.
-
واژههای مشابه
-
مزرعه ٔ مزارع
لغتنامه دهخدا
مزرعه ٔ مزارع . [ م َ رَ ع َ ی ِ م َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر در 12هزارگزی شمال غربی اهر و 9هزارگزی راه تبریز به اهر. در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 297 تن سکنه است . آبش از چشمه ، محصولش غلات و حبوبات ،شغل م...
-
واژههای همآوا
-
مضارع
واژگان مترادف و متضاد
حال، آینده، زمانحال ≠ ماضی
-
مضارع
فرهنگ واژههای سره
زمان کنون
-
مضارع
فرهنگ فارسی معین
(مُ رِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) مانند شونده . 2 - صیغه ای از فعل که به زمان حال یا آینده دلالت کند.
-
مذارع
لغتنامه دهخدا
مذارع . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ ذراع .(از متن اللغة). رجوع به ذراع شود. || نواحی . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (اقرب الموارد). || قریه های بین ریف و بر. (از اقرب الموارد). ده های میان زمین زراعتی و دشت . (از منتهی الارب ). مذاریع. (متن اللغة) (اقر...