کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزاحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزاحی
لغتنامه دهخدا
مزاحی . [ م َزْ زا ] (حامص ) لودگی . عمل مَزّاح . رجوع به مزاح شود.
-
واژههای همآوا
-
مضاهی
لغتنامه دهخدا
مضاهی . [ م ُ ] (ع ص ) مانند و مشابه . (غیاث ) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
شوخطبعی
واژگان مترادف و متضاد
بذلهگویی، طیبت، مزاحی، هزالی
-
خانه علی آباد
لغتنامه دهخدا
خانه علی آباد. [ ن َ / ن ِ ع َ ] (ص مرکب ) مزاحی بجای خانه خراب !!
-
هُزُواً
فرهنگ واژگان قرآن
مسخره (هزو به معناي مزاحي است که در غياب کسي و يا پنهان از چشم او انجام شود ، و گاهي به مزاح علني انيز گفته مي شود)
-
چکگی
لغتنامه دهخدا
چکگی . [ چ َ ک َ ](حامص ) عمل شخص چکه و لوده . لودگی . مزاحی . چگونگی چکه . مسخرگی . دلقکی . لودگی سخت . و رجوع به چکه شود.
-
لودگی
لغتنامه دهخدا
لودگی . [ ل َ / لُو دَ / دِ ] (حامص ) صفت لوده . کار لوده . ظرافت . مزاح . مزّاحی . مسخرگی . و فرق لودگی و مسخرگی آن است که مسخره کارش چون شغلی است و لوده تنها برای لذت خود و دیگران لودگی کند. چکگی . || بددهنی . فحاشی . (از لغت گناباد خراسان ).
-
دم بریده
لغتنامه دهخدا
دم بریده . [ دُ ب ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بی دم . (ناظم الاطباء). حیوانی که دم او را بریده اند. بتور. بتوره . بتراء. (یادداشت مؤلف ). ابتر. (ترجمان القرآن )(دهار). || ناقص . (یادداشت مؤلف ) : و سخن با زینت گوی دم بریده مگوی . (منتخب قابوس نامه ص 1...
-
طیبت
لغتنامه دهخدا
طیبت . [ ب َ ] (ع اِمص ) مزاح . خوش طبعی . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). خوش منشی . خوش مزگی . بازی . شوخی : طیبتی شاعرانه کردم من تا نبندی دل اندرین زنهار. مسعودسعد.ز روی طیبت گفتم بزرگواری کن جواب گوی و ز طیبت مشو دل آزرده . سوزنی .با تو بر روی بساط ا...
-
رانکی
لغتنامه دهخدا
رانکی . [ ن َ ] (اِ مرکب ) آن جزء از پشت ستور بارکش که در میان کمر و دم واقع شده . (ناظم الاطباء). || آن قسمت از پالان که میان کمر و دم ستور بارکش را می پوشاند. (ناظم الاطباء). قسمتی از یراق اسب . (یادداشت مؤلف ). نواری پهن که زیر دم خر و اسب و قاطر...
-
چرت
لغتنامه دهخدا
چرت . [ چ ُ ] (اِ)غنودگی و پینکی و حالت نیم خواب . (ناظم الاطباء). خواب کمی نشسته یا درازکشیده . (از فرهنگ نظام ). حالت آنکه او را خواب آمده ، لکن میخواهد بیدار ماند و پیاپی پلک های او بهم آید و باز گشاده شود. پی درپی چشم بر هم نهادن و باز کردن از غل...
-
درخواست
لغتنامه دهخدا
درخواست . [ دَ خوا / خا ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) درخواستن . خواستن . خواهش .خواستگاری . التماس . (آنندراج ). عرض . عرضداشت . دعا. (ناظم الاطباء). استدعا. تمنّی . طلب . مطالبه . تقاضا. تقاضی . مسألت : آن معتمد را بزودی بازگردانیده آید بعینه ، و ...
-
مزاح
لغتنامه دهخدا
مزاح . [ م ِ /م َ /م ُ ] (ع مص ) با هم خوش طبعی کردن . (غیاث ) (آنندراج ). خوشمزگی . فکاهت . لودگی . چکگی . مفاکهة. مفاکهت . طیبت . مطایبه . مَزح . ممازحت . ممازحة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مزاح کردن . (تاج المصادر). لاغ . (صراح ). (منتهی الارب )...