کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مر مکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مر مکی
لغتنامه دهخدا
مر مکی . [ م ُرْ رِ م َک ْ کی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نوعی درخت «مُر» و بهترینش آن است که خوشبوی و تلخ و صاف و مایل به سرخی بود. (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و رجوع به مرمکی ذیل مُرّ شود.
-
واژههای مشابه
-
مَرَّ
فرهنگ واژگان قرآن
عبور کرد - گذشت - گذر كردن (درعبارت "وَهِيَ تَمُرُّ مَرَّ ﭐلسَّحَابِ ")
-
مَر
لهجه و گویش تهرانی
تخم مگس،کرم گوشت
-
مَرّ
لهجه و گویش بختیاری
marr 1. (عدد) پنجاه؛ 2. تخم کوچک، آخرین تخممرغ در یک دوره تخمگذارى که به اندازه تخم کفتر است.
-
کانی مر
لغتنامه دهخدا
کانی مر. [ م َ ] (اِخ ) نام اصلی آن سالارآباد است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5). رجوع به سالارآباد شود.
-
بی مر
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (ص مر.) بی حد، بی حساب .
-
ده مر
لغتنامه دهخدا
ده مر. [ دَه ْ م َ ] (اِ مرکب ) پارچه ٔ سفت بافته را گویند و ده مر عبارت از آن است که تانی آن پانصد تان باشدو پارچه ٔ ده مر سفت بافته است . (لغت محلی شوشتر).
-
لوز مر
لغتنامه دهخدا
لوز مر. [ ل َ / لُو زِ م ُرر ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بادام تلخ . رجوع به لوزالمر شود.
-
اصل مر
لغتنامه دهخدا
اصل مر. [ اَ ل ِ م ُرر ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل المر شود.
-
بی مر
لغتنامه دهخدا
بی مر. [ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مر = امار «پهلوی ») (حاشیه ٔ برهان چ معین ). بمعنی بیشمار و بی حد و حساب و بسیار باشد چه مر بمعنی شمار هم آمده است . (برهان ) (ناظم الاطباء). بمعنی بی شمار و بی حساب است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ). فراوان . بی ا...
-
حلو مر
دیکشنری عربی به فارسی
تلخ وشيرين , شيرين وتلخ , نوعي تاجريزي , نوعي سيب تلخ
-
مَر آمدن
لهجه و گویش تهرانی
فحل شدن،آماده جفتگیری شدن حیوانات
-
مر قانون
واژهنامه آزاد
فقط خود قانون، نه کمتر نه بیشتر؛ فقط معنا و مفهومی که از خود قانون استنباط میشود.
-
مر قانون
واژهنامه آزاد
(مُرِّ قانون) اصل خود قانون. قانون صریح و بدون هیچ گونه تفسیر، ملاحظه، آسان گیری یا چشم پوشی.