کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مریم گلی دارویی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مریم آباد
لغتنامه دهخدا
مریم آباد. [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش ابرقو شهرستان یزد؛ در 3هزارگزی جنوب راه ابرقو به فخرآباد و سریزد، در جلگه ٔ معتدل واقع و دارای 582 تن سکنه است . آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است . (از فرهنگ جغ...
-
مریم آباد
لغتنامه دهخدا
مریم آباد. [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان یزد؛ در دوهزارگزی شمال شرقی یزد، درجلگه ٔ معتدل واقع و دارای 2018 تن سکنه است . آبش ازقنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان نساجی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
مریم زاد
لغتنامه دهخدا
مریم زاد. [ م َرْ ی َ ] (ن مف مرکب ) زاده و همانند مریم . آنکه بکر باشد و مانند مریم عذرا بچه آورد : ز امتحان طبع مریم زاد بر چرخ دوم تیر عیسی نطق را در خرکمان آورده ام .خاقانی (دیوان ص 258).
-
مریم صفت
لغتنامه دهخدا
مریم صفت . [ م َرْ ی َ ص ِ ف َ ] (ص مرکب ) متصف به صفت مریم به معنی آبستنی با دوشیزگی و پاکی و عفت : خیک است شش پستان زنی رومی دلی زنگی تنی مریم صفت آبستنی عیسی دهقان بین در او. خاقانی .زود بینام از جلال کعبه ٔ مریم صفت خیبر وارون عیسی گردویران آمده ...
-
مریم عمران
لغتنامه دهخدا
مریم عمران . [ م َرْ ی َ م ِ ع ِ ] (اِخ ) مریم دختر عمران و مادر عیسی (ع ). رجوع به مریم شود : بی شوی شد آبستن چون مریم عمران وین قصه بسی خوبتر و خوشتر از آن است .منوچهری .
-
مریم کده
لغتنامه دهخدا
مریم کده . [ م َرْ ی َ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ مریم . جایگاه مریم : در آب خضر آتش زده خمخانه زو مریم کده هم حامل روح آمده هم نفس عذرا داشته .خاقانی .
-
مریم لر
لغتنامه دهخدا
مریم لر. [م َرْ ی َ ل َ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه خوی به ماکو،میان شاه بولاغی و پالان توکن در 71 هزار متری خوی .
-
مریم مکان
لغتنامه دهخدا
مریم مکان . [ م َرْ ی َ م َ ] (ص مرکب ) دارای مکانی همانند مکان مریم : زان رای کان برادر عیسی نفس زده دولت نصیب خواهر مریم مکان شده .خاقانی .
-
مریم نخودی
لغتنامه دهخدا
مریم نخودی . [ م َرْ ی َ ن ُ خوَدْ / خُدْ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان با ارتفاع 15 تا30 سانتیمتر. این گیاه در جنگلهای نواحی مرکزی و جنوبی اروپا و شمال افریقا و ایران میروید. برگهایش متقابل و بیضوی و بی کرک و شفاف و به رنگ سبز تیره می با...
-
مریم نفس
لغتنامه دهخدا
مریم نفس . [ م َرْ ی َ ن َ ] (ص مرکب ) دارای نفسی چون مریم پاک و با عصمت : شاه جبریل جان مریم نفس که مسیح کرم زمانه ٔ اوست .خاقانی .
-
مریم نگار
لغتنامه دهخدا
مریم نگار. [ م َرْ ی َ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دینور بخش صحنه شهرستان کرمانشاهان ؛ در 18هزارگزی شمال غربی صحنه و 4هزارگزی شرق راه کرمانشاه به سقز، در دامنه ٔ سردسیری واقع و دارای 141 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ کنیگرشاه و چاه ،محصولش غلات ،...
-
بخور مریم
لغتنامه دهخدا
بخور مریم . [ ب َ / ب ُ رِ م َرْ ی َ ] (ترکیب اضافی ) گیاهی است از تیره ٔ پامچالها که از گلهای زینتی مرغوب است . گلهای آن دارای دم گل خمیده میباشد و ریشه اش ضخیم غده ای است . گلهایش برنگهای ارغوانی و قرمزِ تیره و سفید و صورتی میباشد. در ریشه ٔ غده ٔ ...
-
باغچه مریم
لغتنامه دهخدا
باغچه مریم . [ چ َ / چ ِ م َی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 22 هزارگزی شمال خاور سنندج و 2 هزارگزی شمال آقبلاغ در دامنه واقع است . ناحیه ای است سردسیر دارای 490 تن سکنه . آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن...
-
پنجه ٔ مریم
لغتنامه دهخدا
پنجه ٔ مریم . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گیاهی باشد خوشبوی به اندام پنج انگشت . گویند مریم مادر عیسی علیه السلام در هنگام وضع حمل بر آن گیاه چسبیده بود. (برهان قاطع). چنگ مریم . (فرهنگ رشیدی ). شجره ٔ مریم . (ابن البیطار)....
-
پور مریم
لغتنامه دهخدا
پور مریم . [ رِ م َ ی َ ] (اِخ ) عیسی علیه السلام . رجوع به عیسی شود.