کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرکب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مرکب ساختن
لغتنامه دهخدا
مرکب ساختن . [ م ُ رَک ْ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) تهیه ٔ مرکب کردن . دوده و سیاهی دوات درست کردن . || ترکیب کردن . پیوستن . پیوند دادن : ده انگشتت مرتب کرد بر کف دو بازویت مرکب ساخت بر دوش .سعدی (گلستان ).
-
مرکب کردن
لغتنامه دهخدا
مرکب کردن . [ م ُ رَک ْ ک َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ترکیب کردن . ترکیب نمودن . بهم آمیختن : خزینه آب و آتش گشت بر گردون که پنداری ز خشم خویش و از رحمت مرکب کرد یزدانش .ناصرخسرو.
-
مرکب گرفتن
لغتنامه دهخدا
مرکب گرفتن . [ م َ ک َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) اسب یا ستور زینی برای سواری خود اختصاص دادن . امتطاء. (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ).
-
مرکب انگیزی
لغتنامه دهخدا
مرکب انگیزی . [ م َ ک َ اَ ] (حامص مرکب ) از جا برکندن و دواندن اسپ به سوی کسی یا چیزی . اسپ بر کسی یا چیزی دوانیدن به قصد گرفتار ساختن او. مرکب انگیختن : کرد بر گور مرکب انگیزی داد یکران تند را تیزی .نظامی .
-
مرکب خوانی
لغتنامه دهخدا
مرکب خوانی . [ م ُ رَک ْ ک َ خوا / خا ] (حامص مرکب ) در اصطلاح موسیقی ، چندمایگی .
-
مرکب دان
لغتنامه دهخدا
مرکب دان . [ م ُ رَ ک ک َ ](اِ مرکب ) محبره . دوات . دویت . (زمخشری ). دوات دان .
-
مرکب ساز
لغتنامه دهخدا
مرکب ساز. [ م ُ رَک ْ ک َ ] (نف مرکب ) مرکب سازنده . آن که مرکب میسازد. آن که حرفه ٔ او دوده ٔ مرکب ساختن باشد.
-
مرکب سازی
لغتنامه دهخدا
مرکب سازی . [ م ُ رَک ْ ک َ ] (حامص مرکب ) عمل ساختن مرکب . حرفه ٔ ساختن و مهیا کردن دوده ٔ مرکب . || (اِ مرکب ) محل و مکانی که در آنجا دوده ٔ مرکب سازند.
-
مرکب فروش
لغتنامه دهخدا
مرکب فروش . [ م ُ رَک ْ ک َ ف ُ ] (نف مرکب ) مرکب فروشنده . آنکه دوده ٔ مرکب فروشد. که حرفه ٔ او فروختن دوده ٔ مرکب است .
-
مرکب فروشی
لغتنامه دهخدا
مرکب فروشی . [ م ُ رَک ْ ک َ ف ُ ] (حامص مرکب ) حرفه و عمل فروختن دوده ٔ مرکب . || (اِ مرکب ) محل و مکانی که در آن دوده ٔ مرکب فروشند.
-
اجماع مرکب
لغتنامه دهخدا
اجماع مرکب . [ اِ ع ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اتفاق در حکم با اختلاف در مأخذ که با فساد یکی از مآخذ حکم مختلف و اجماع زائل گردد. مثلاً اجماع قائم است بر نقض طهارت در صورت وجود قی و مس معاً، ولی مأخذ نقض در نزد ما قی است و نزد شافعی ...
-
اعداد مرکب
لغتنامه دهخدا
اعداد مرکب . [اَ دِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل عدد فرد. بیرونی آرد: این آن است که او را دو عدد یا بیشتر بشمرند. و او را پاره ها بود جز به همنام ، چون شش که او را بشش بار بشمرد و شش یک او باشد. و دو او را به سه بار بشمرد و سه یک او ...
-
بهره ٔ مرکب
لغتنامه دهخدا
بهره ٔ مرکب . [ ب َ رَ / رِ ی ِ م ُ رَک ْ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ربح مرکب . (فرهنگستان ).
-
خاک مرکب
لغتنامه دهخدا
خاک مرکب . [ ک ِ م ُ رَک ْ ک َ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از موالید ثلاثه است که نباتات و جمادات و حیوانات باشد. (غیاث اللغات ).
-
مصوت مرکب
دیکشنری فارسی به عربی
ادغام