کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مروض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مروض
لغتنامه دهخدا
مروض . [ م َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر روض و ریاضة. رجوع به روض و ریاضة شود. || فرس مروض ؛ اسب رام کرده . (منتهی الارب ). مطیع و مسخر شده و راه رفتن را آموخته . (از اقرب الموارد).
-
مروض
لغتنامه دهخدا
مروض . [ م ُ رَوْ وَ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر ترویض . رجوع به ترویض و مَروض شود.ریاضت داده شده . (غیاث ) (آنندراج ). کره اسب مطیع و مسخرشده و راه رفتن را آموخته . (از اقرب الموارد).- مروض کردن ؛ رام کردن . آموخته ساختن . ریاضت دادن : نفسها را تا ...
-
مروض
لغتنامه دهخدا
مروض . [ م ُ رَوْ وِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترویض . رجوع به ترویض شود. ریاضت دهنده . (غیاث ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
مروذ
لغتنامه دهخدا
مروذ. [ م َرْ رو ] (اِخ ) مدغم مروالروذ است و جمیع اهل خراسان آن را چنین تلفظ کنند. (از معجم البلدان ). رجوع به مروالرود شود. این نام در شعر ذیل از سنائی (دیوان چ مدرس رضوی ص 325) به تخفیف راء آمده است : غم نباشدبیش ما را زان سپس روزی که مااز نشابور ...
-
مروز
لغتنامه دهخدا
مروز. [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مرز، به معنی بازدارنده ٔآب . (از اقرب الموارد از لسان ). رجوع به مرز شود.
-
جستوجو در متن
-
مروضة
لغتنامه دهخدا
مروضة. [ م َ ض َ ] (ع ص ) مؤنث مروض ، نعت مفعولی از روض و ریاضة. رجوع به مروض و روض و ریاضة شود. ناقة مروضة؛ شتر ماده ٔ رام کرده . (منتهی الارب ).
-
زبل الدجاج
لغتنامه دهخدا
زبل الدجاج . [ زِ لُدْ دَ ] (ع اِ مرکب ) فضله ٔ مرغ . ذرق الدجاج . خرء الدجاج . سرگین مرغ . بیرونی ذیل خرو آرد: سرگین مرغ خناق را که از خوردن سماروغ حادث شود سود دارد و طریق معالجت او آن باشد که او را با شراب عسل بهم بیامیزند و بخورند و اگر با انگبین...