کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مروزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مروزی
/marvazi/
معنی
از مردم مرو؛ مَرغَزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن احمدبن اسحاق مروزی خالد آبادی ، مکنی به ابواسحاق فقیه قرن چهارم هجری است . رجوع به ابواسحاق (ابراهیم بن ...) شود.
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب ابویحیی که ابن ابی اصیبعه از او نام برده است . رجوع به ابویحیی مروزی شود.
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمد بن محمدبن الحجاج است . او در فقه بر مذهب احمدبن حنبل بود و از اوست : کتاب السنن بشواهد الحدیث . (از الفهرست ابن الندیم ).
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمدبن محمدبن مسروق ، مکنی به ابوالعباس . رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب احمدبن نصر، از فقهای شافعی . رجوع به احمدبن نصر در ردیف خود شود.
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب جعفربن احمد، مکنی به ابوالعباس از مؤلفان قرن سوم هجری ، رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (اِخ ) مکنی به ابوالعباس و مشهور به ابن جبود. از شاعران عصر مأمون عباسی . رجوع به ابوالعباس مروزی در ردیف خود شود.
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [ م َرْ وَ ] (ص نسبی ) منسوب به مرو شاهجان . (از الانساب سمعانی ). || ساخته ٔ مرو. || اهل مرو. از مرو. مرغزی : فأما الطعم والجودة. (فی ة الیابس من الفواکه ) فان المروزی ة یفضله ... (صور الاقالیم اصطخری در فصل شرح مرو شاهجان ).گرچه هر دو بر س...
-
مروزی
لغتنامه دهخدا
مروزی . [م َرْ وَ ] (اِخ ) لقب محمدبن احمدبن عبداﷲ مروزی قاسانی ، مکنی به ابوزید فقیه بزرگ شافعی در قرن چهارم هجری . رجوع به ابوزید (محمدبن ...) در ردیف خود شود.
-
مروزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به مرو، شهری در ترکمنستان) [قدیمی] marvazi از مردم مرو؛ مَرغَزی.
-
واژههای مشابه
-
کوکبی مروزی
لغتنامه دهخدا
کوکبی مروزی .[ ک َ ک َ ی ِ م َ وَ ] (اِخ ) از شاعران دوره ٔ غزنویان و به حسن بیان معروف بوده است . قطعه ٔ زیر از اوست :قدح و باده هر دو از صفوت همچو ماه دوهفته دارد اثریا قدح بی می است یا می ناب بی قدح در هوا شگفت نگر. (از لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 6...
-
علی مروزی
لغتنامه دهخدا
علی مروزی . [ ع َ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) ابن اسحاق مروزی . مکنی به ابوالحسن . تابعی بود. و رجوع به ابوالحسن (علی بن ...) شود.
-
علی مروزی
لغتنامه دهخدا
علی مروزی . [ ع َ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) ابن حجربن ایاس سعدی مروزی . رجوع به علی سعدی شود.
-
علی مروزی
لغتنامه دهخدا
علی مروزی . [ ع َ ی ِ م َرْ وَ ] (اِخ ) ابن حسین مروزی حنفی . ملقب به علاءالدین . فقیه متوفی در سال 452 هَ . ق . او راست : الجامع فی الفقه . (از هدیة العارفین ج 1 ص 689).