کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرمر
/marmar/
معنی
نوع سنگ آهکی سخت که در مجسمهسازی و نماسازی ساختمان بهکار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
رخام
دیکشنری
alabaster, marble
-
جستوجوی دقیق
-
مرمر
واژگان مترادف و متضاد
رخام
-
مرمر
فرهنگ نامها
(تلفظ: marmar) (در علوم زمین) نوعی سنگ دگرگون شدهی آهکی که به علت زیبایی در کارهای مجسمه سازی و نماسازی ساختمانها به کار میرود ؛ (به مجاز) سفید چهره و زیبا .
-
مرمر
فرهنگ فارسی معین
(مَ مَ) [ یو. لا. ] (اِ.) یکی از اشکال طبیعی کربنات کلسیم است . در اصطلاح معماری به هر نوع سنگ آهک متراکم صیقل پذیر مرمر گفته می شود و دارای اقسام مختلف است و به رنگ های زرد، سبز، ارغوانی ، قرمز، خاکستری و رگه دار دیده می شود.
-
مرمر
لغتنامه دهخدا
مرمر. [ م َ م َ ] (اِ) یا سنگ مرمر. رخام ، که سنگی است . (منتهی الارب ). رخام یا نوعی از رخام که سخت تر و شفافتر از آن است . یک قطعه از آن مرمرة باشد. (از اقرب الموارد). سنگ رخام . (دهار). رخام . (مهذب الاسماء). نوعی از رخام سفید است نیکوترین آن را ا...
-
مرمر
لغتنامه دهخدا
مرمر. [ م َ م َ ] (ع اِ) نوعی از چادرهای زنان . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || قسمی از پارچه ٔ سفید اعلا. (ناظم الاطباء). ململ . رجوع به ململ شود. || انار بسیارآب بی پیه . || نازک و نرم و لرزان از هرچیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
مرمر
لغتنامه دهخدا
مرمر. [ م َ م َ / م ِ م ِ ] (اِ) صدای گربه ٔ مست . (یادداشت مرحوم دهخدا).- به مرمر آمدن ؛ به مرمر افتادن . مرمر زدن . مرمر کردن . آواز کردن گربه به مستی .- مرمر زدن ؛ آواز برآوردن گربه ٔ به گشن آمده . (یادداشت مرحوم دهخدا).- مرمرکردن ؛ مرمر زدن . ...
-
مرمر
دیکشنری عربی به فارسی
مرمرسفيد , رخام گچي
-
مرمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) marmar نوع سنگ آهکی سخت که در مجسمهسازی و نماسازی ساختمان بهکار میرود.
-
مرمر
واژهنامه آزاد
مُرْمُرْ:(mormor) در گویش گنابادی یعنی لرزش ، حالت و احساسی که هنگام نوازش اندام بدن دست می دهد و شبیه برق گرفتگی است ، مور مور شدن
-
واژههای مشابه
-
مُرْمُرْ
لهجه و گویش گنابادی
mormor در گویش گنابادی یعنی لرزش ، حالت و احساسی که هنگام نوازش اندام بدن دست میدهد و شبیه برق گرفتگی است ، مور مور شدن
-
تخت مرمر
لغتنامه دهخدا
تخت مرمر. [ ت َ ت ِ م َ م َ ] (اِخ ) تختی منسوب به کریمخان . رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1584 شود.
-
خاصه ٔ مرمر
لغتنامه دهخدا
خاصه ٔ مرمر. [ خاص ص َ/ ص ِ ی ِ م َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جامه ای است از پنبه ٔ نازک و بی دوام . رجوع به خاصه ٔ ململ شود.
-
سنگ مرمر
دیکشنری فارسی به عربی
رخام