کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرمت
/mare(a)mmat/
معنی
۱. تعمیر کردن؛ اصلاح کردن بنا یا چیز دیگر.
۲. [قدیمی، مجاز] بهبود بخشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ترمیم، تعمیر
۲. احیا، اصلاح، بازسازی
۳. اصلاح کردن، تعمیر کردن
۴. آشتی، صلح
برابر فارسی
بازساز
فعل
بن گذشته: مرمت کرد
بن حال: مرمت کن
دیکشنری
face lifting, mend, mending, overhaul, refurbishment, rehabilitation, repair, reparation, restoration
-
جستوجوی دقیق
-
مرمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترمیم، تعمیر ۲. احیا، اصلاح، بازسازی ۳. اصلاح کردن، تعمیر کردن ۴. آشتی، صلح
-
مرمت
فرهنگ واژههای سره
بازساز
-
مرمت
فرهنگ فارسی معین
(مَ رَ مَّ) [ ع . مرمة ] (اِمص .) تعمیر و اصلاح هرچیز.
-
مرمت
لغتنامه دهخدا
مرمت . [ م َ رَم ْ م َ ] (ع مص ، اِمص ) مرمة. مصدر میمی از ترمیم . تعمیر و اصلاح هر چیز خلل یافته . (ناظم الاطباء). دریافت . دریافتن . تدارک . استدراک . به اصلاح آوردن خلل . نیکو کردن چیزی . ترمیم . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرمة شود : ابوالقا...
-
مرمت
لغتنامه دهخدا
مرمت . [ م َ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اندرود بخش مرکزی شهرستان ساری ، در6 هزارگزی جنوب شرقی ساری کنار رود تجن و در دامنه ٔمعتدل هوائی واقع و دارای 600 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ تجن و محصولش برنج ، پنبه ، غلات ، صیفی و شغل مردمش زراعت است ....
-
مرمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مرَمّة] mare(a)mmat ۱. تعمیر کردن؛ اصلاح کردن بنا یا چیز دیگر.۲. [قدیمی، مجاز] بهبود بخشیدن.
-
مرمت
دیکشنری فارسی به عربی
تصليح , صيانة
-
واژههای مشابه
-
مرمت شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعمیر شدن، بازسازی شدن ۲. اصلاح شدن، ترمیم شدن
-
مرمت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترمیم کردن، تعمیر کردن ۲. بازسازی کردن، بهسازی کردن ۳. اصلاح کردن، بهبود بخشیدن
-
مرمت کردن
لغتنامه دهخدا
مرمت کردن . [ م َ رَم ْ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) التیام دادن . اصلاح کردن . ترمیم کردن . تعمیر. (از منتهی الارب ) : دارالفناء کوی مرمت نمی کنندبرخیز تا عمارت دارالبقا کنیم .سعدی (از نسخه ٔ خطی کهن ).
-
مرمت کننده
لغتنامه دهخدا
مرمت کننده . [ م َ رَم ْ م َ ک ُ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) تعمیر کننده . اصلاح کننده . دریابنده .
-
مرمت گر
لغتنامه دهخدا
مرمت گر. [ م َ رَم ْ م َ گ َ ] (ص مرکب ) مرمت کننده . اصلاح کننده . تعمیرگر : گردل او رخنه کرد زلزله ٔ حادثات شیخ مرمت گر است بر دل ویران او.خاقانی .
-
مرمت ناپذیر
دیکشنری فارسی به عربی
متعذر الاصلاح