کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرقع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرقع
/moraqqa'/
معنی
۱. (تصوف) خرقهای که پینههای چهارگوش داشته باشد.
۲. [قدیمی] کاغذ یا چیز دیگر که بر آن خط رقاع یا خطوط دیگر نوشته شده باشد.
۳. [قدیمی] جامۀ وصلهدار و دوختهشده از قطعات مختلف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پاره، پارهپاره، تکهپاره، مندرس
۲. مجموعه خط رقاع
۳. مجموعه خوشنویسیها
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرقع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاره، پارهپاره، تکهپاره، مندرس ۲. مجموعه خط رقاع ۳. مجموعه خوشنویسیها
-
مرقع
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ قَّ) [ ع . ] (اِمف .) جامة وصله دار، جامه ای که از تکه پارچه های دوخته شده درست شده باشد، خرقه ، خرقه ای که وصله های چهارگوش داشته باشد.
-
مرقع
لغتنامه دهخدا
مرقع. [ م ُ رَق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) نعت مفعولی از ترقیع. رجوع به ترقیع شود. || اکثر استعمال آن به معنی ژنده است که آن را بر سر ودوش کشند بطور چادر یا ردائی ، و از این شعر حافظ:در آستین مرقع پیاله پنهان کن که همچو چشم صراحی زمانه خونریز است معلوم می شو...
-
مرقع
لغتنامه دهخدا
مرقع. [ م ُ رَق ْ ق ِ ] (ع ص ، اِ) نعت فاعلی از ترقیع. رجوع به ترقیع شود.
-
مرقع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moraqqa' ۱. (تصوف) خرقهای که پینههای چهارگوش داشته باشد.۲. [قدیمی] کاغذ یا چیز دیگر که بر آن خط رقاع یا خطوط دیگر نوشته شده باشد.۳. [قدیمی] جامۀ وصلهدار و دوختهشده از قطعات مختلف.
-
واژههای مشابه
-
مرقع گلشن
لغتنامه دهخدا
مرقع گلشن . [ م ُ رَق ْ ق َ ع ِ گ ُ ش َ ] (اِخ ) مجموعه ای است عدیم النظیر از هنر ظریف نقاشی و خطاطی و جلوه گاهی خوش منظر و دلنواز و سرشار از ذوق و هنر هنروران که به خواست و دستور پادشاهی هنردوست از سلسله ٔ گورکانی هند، از جمله جهانگیر، با سرانگشت تو...
-
مرقع پوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] moraqqa'puš ۱. کسی که مرقع بر تن میکند.۲. [مجاز] درویش؛ صوفی.
-
آستین مرقع
واژهنامه آزاد
لباسی مندرس که با تکه هایی از پارچه ای دیگر باز سازی شده است. کنایه از لباسی که از جنس لباس توانگران و ثروتمندان نیست
-
واژههای همآوا
-
مرغا
لغتنامه دهخدا
مرغا.[ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای شش گانه ٔ بخش ایذه شهرستان اهواز است . این دهستان در قسمت غرب ایذه وشرق مسجد سلیمان در کوهستان واقع و هوای آن گرمسیر و آب اکثر قراء آن از رودخانه و چشمه . محصول عمده آن گندم ، جو، برنج است . این دهستان از 53 آ...
-
جستوجو در متن
-
دلق
واژگان مترادف و متضاد
پشمینه، خرقه، مرقع
-
albums
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبوم ها، البوم، جای عکس، مرقع
-
album
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آلبوم، البوم، جای عکس، مرقع