کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرفه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرفه
/moraffah/
معنی
۱. در رفاه و آسایش؛ آسوده.
۲. (قید) با آسایش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آسوده، تنعمزده، متنعم، تنآسان، راحت، خوش، رفاهزده، رفاهمند، فارغالبال
برابر فارسی
بانوا
دیکشنری
opulent, affluent, comfortable, easy, leisure, well-off
-
جستوجوی دقیق
-
مرفه
واژگان مترادف و متضاد
آسوده، تنعمزده، متنعم، تنآسان، راحت، خوش، رفاهزده، رفاهمند، فارغالبال
-
مرفه
فرهنگ واژههای سره
بانوا
-
مرفه
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ فَّ) [ ع . ] (اِمف .) آسوده ، در رفاه و آسایش .
-
مرفه
لغتنامه دهخدا
مرفه . [ م ُ رَف ْ ف َ ه ْ ] (ع ص ) نعت مفعولی ازترفیه . رجوع به ترفیه شود. || برآسوده و تن آسان . (آنندراج ). آسوده و راحت و با استراحت و خشنود و خوشدل و سعادتمند و برخوردار. (ناظم الاطباء). فراخ زیست در رفاه و آسودگی : چنان سازم که موضع ایشان را مع...
-
مرفه
لغتنامه دهخدا
مرفه . [ م ُ رَف ْ ف ِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ترفیه . رجوع به ترفیه شود. || دهنده ٔ آسایش و راحت . (ناظم الاطباء).
-
مرفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moraffah ۱. در رفاه و آسایش؛ آسوده.۲. (قید) با آسایش.
-
واژههای مشابه
-
مرفه الحال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moraffaholhāl ۱. آنکه در رفاه زندگی میکند؛ آسودهحال.۲. (قید) با آسودگی.
-
راحت و مرفه
فرهنگ گنجواژه
مرفه، شادکام.
-
جستوجو در متن
-
خوش روزگار
واژگان مترادف و متضاد
مرفه، رفاهزده، خوشبخت ≠ سیهروز، بدروزگار
-
آئن
لغتنامه دهخدا
آئن . [ ءِ ] (ع ص ) مرفّه و تن آسان .
-
نامرفه
لغتنامه دهخدا
نامرفه . [ م ُ رَف ْ ف َه ْ ] (ص مرکب ) ناآسوده . ناراحت . معذب . که در رفاه و آسایش نیست . که آرامش و آسودگی ندارد. که در سختی و تنگی و عذاب است . مقابل مرفه . رجوع به مرفه شود.
-
عاضی
لغتنامه دهخدا
عاضی . (ع ص ) مرد نیک مرفه الحال . (ناظم الاطباء).
-
بورژوا
واژگان مترادف و متضاد
۱. شهرنشین، شهری ۲. سرمایهدار، متمول، مرفه ≠ بیچیز، ندار