کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغماهیگیاهخوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
pesco-pollo vegetarian
مرغماهیگیاهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] فرد نیمهگیاهخواری که علاوهبر غذاهای گیاهی، گوشت مرغ و ماهی نیز مصرف میکند
-
واژههای مشابه
-
pollovegeterian
مرغگیاهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] فرد نیمهگیاهخواری که علاوهبر غذاهای گیاهی، گوشت مرغ و ماکیان نیز مصرف میکند
-
pescovegeterian
ماهیگیاهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] فرد نیمهگیاهخواری که علاوهبر مصرف غذای گیاهی، ماهی و غذای دریایی نیز مصرف میکند
-
vegetarian
گیاهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] فردی که به هر دلیل از خوردن گوشت و فراوردههای گوشتی پرهیز میکند
-
piscitarian
ماهیـ گیاهخوار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه] گیاهخواری که گوشت ماهی نیز مصرف میکند
-
مرغ ماهی خوار
لغتنامه دهخدا
مرغ ماهی خوار. [ م ُ غ ِ خوا / خا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) پرنده ای از راسته ٔ پرده پایان و با پای کوتاه و دمی دراز و نوکی خمیده همانند قلاب و بدنی عظیم الجثه و در رودخانه ها و دریاها در مناطق معتدل و سرد زندگی میکند.
-
مرغ و ماهی
لهجه و گویش تهرانی
غذاهای لذیذ
-
ماهی و مرغ
فرهنگ گنجواژه
جانداران.
-
مرغ و ماهی
فرهنگ گنجواژه
غذاهای لذیذ، انواع حیوانات.
-
مرغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرنده، طایر، طیر ۲. ماکیان
-
مرغ
واژگان مترادف و متضاد
۱. چراگاه، مرغزار، مرتع ۲. سبزهزار، علفزار، گیاهزار ۳. چمن، علف ۴. آبدهن
-
chicken 2
مرغ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] پرندۀ اهلی متعلق به سردۀ ماکیان (Galus) و راستۀ ماکیانسانان که عموماً برای تولید گوشت یا تخممرغ پرورش داده میشود
-
مرغ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ معر. ] (اِ.) 1 - گیاهی است از تیرة گندمیان که علفی و پایا است و دارای ساقة زیرزمینی افقی و گره داری است که از محل هر گره ریشه های کوچک خارج می شود. سرعت انتشار این گیاه بسیار زیاد است . این گیاه برگ های دراز نوک تیز و غلاف دار به رنگ سبز یا غب...
-
مرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) پرنده . ج . مرغان . به طور عام نام هر جانور بالدار پرندة تخم گذار که بدنش از پر پوشیده شده باشد. مق خروس . ؛قاطی ~ها شدن کنایه از: ازدواج کردن ، زن گرفتن . ؛ ~یک پا دارد کنایه از: روی حرف و نظر خود ایستادن ، یکدنگی ، لجبازی ....