کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرغول
/marqul/
معنی
۱. دارای پیچوتاب؛ مجعّد: ◻︎ جوان چون بدید آن نگاریدهروی / بهسان دو زنجیر مرغول موی (رودکی: ۵۴۴).
۲. (اسم) [مجاز] زلف پیچیده و مجعد.
۳. (اسم) (موسیقی) آواز؛ نغمه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغول
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (ص .) پیچیده ، زلف پیچیده و مجعد.
-
مرغول
لغتنامه دهخدا
مرغول . [ م َ ] (ص ، اِ) پیچ و تاب باشد و زلف و کاکل خوبان را نیز گویند وقتی که آن را شاخ شاخ کنند و بعد از آن پیچند. (برهان ). پیچ و تاب موی پیچیده . (غیاث ). پیچان . جعد. مجعد. موی پیچیده و با پیچ و تاب . موی مغضب . بشک . مقابل فرخال . (یادداشت مرح...
-
مرغول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹مرغوله› [قدیمی] marqul ۱. دارای پیچوتاب؛ مجعّد: ◻︎ جوان چون بدید آن نگاریدهروی / بهسان دو زنجیر مرغول موی (رودکی: ۵۴۴).۲. (اسم) [مجاز] زلف پیچیده و مجعد.۳. (اسم) (موسیقی) آواز؛ نغمه.
-
واژههای مشابه
-
مرغول کردن
لغتنامه دهخدا
مرغول کردن . [ م َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تافتن . بافتن موی . مجعد ساختن موی . تجعید. (منتهی الارب ). تقصیب . (المصادر زوزنی ). قصابة، قصیبة؛ مرغول کرده [ موی ] . || تحریر کردن و نغمه خواندن : خدای را که ز واعظ سؤال فرمایندکه با کراهت الحان چرا کند مرغ...
-
جستوجو در متن
-
مرغولی
لغتنامه دهخدا
مرغولی . [ م َ ] (حامص ) حالت و چگونگی مرغول . مرغول بودن .جعد. جعادت . جعودت . مقابل فرخالی . دیلمی موئی . (یادداشت مرحوم دهخدا). و رجوع به مرغول و مرغوله شود.
-
مجعد
لغتنامه دهخدا
مجعد. [ م ُ ج َع ْ ع ِ ] (ع ص ) مرغول کننده موی را. (آنندراج ). آن که مرغول می کندموی را. (ناظم الاطباء). آن که موی را پیچیده کند.
-
پیچاه
لغتنامه دهخدا
پیچاه .(اِ) پیچیده . پیچیده و مرغول (موی سر) : ز مشک تبتی مرغول و پیچاه فروهشته ز فرقش تاکمرگاه .فخرالدین اسعد (ویس و رامین ).
-
مجعد
واژگان مترادف و متضاد
انبوه، پرچینوشکن، پیچیده، پرپیچوتاب، جعودت، فردار، مرغول، وزوز
-
کنشاء
لغتنامه دهخدا
کنشاء. [ ک ِ ] (ع ص ) مرد مرغول موی و زشت روی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
پیچه
واژگان مترادف و متضاد
۱. برقع، حجاب، روبند، نقاب ۲. زلف، گیسو، مرغول ۳. پیشانی
-
عکف
لغتنامه دهخدا
عکف . [ ع َ ک ِ ] (ع ص ) موی مرغول . (منتهی الارب ). جعد در موی . (از اقرب الموارد).
-
وهمن پیچ
لغتنامه دهخدا
وهمن پیچ . [ وَ م َ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام گیاهی است طبی که چون زلفی سیاه و مرغول است . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
قطط
لغتنامه دهخدا
قطط. [ ق َ طَ ] (ع مص ) مرغول و پیچان گردیدن موی . قَطاطة.(اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قطاطة شود.