کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغزار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرغزار
/marqzār/
معنی
چمنزار؛ سبزهزار؛ زمین سبز و خرم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
چراگاه، راغ، راود، سبزهزار، علفزار، مرتع، مرغ، چمنزار
دیکشنری
grass, grassland, greensward, herbage, mead, meadow, pasture, sward
-
جستوجوی دقیق
-
مرغزار
واژگان مترادف و متضاد
چراگاه، راغ، راود، سبزهزار، علفزار، مرتع، مرغ، چمنزار
-
prairie
مرغزار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] زمین وسیع هموار یا تپهماهور که همیشه عاری از درخت و پوشیده از علف بوده است
-
مرغزار
فرهنگ فارسی معین
(مَ) (اِمر.) سبزه زار، چمن زار.
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِ مرکب ) سبزه زار و زمینی که مرغ در آن بسیار رسته باشد. (برهان ). جایی را گویند که در آن سبزه بسیار رسته باشد. (از غیاث ) (از آنندراج ). آنجا که مرغ روییده است . زمینی که در آن گیاه مرغ فراوان باشد و سبزه زار و علفزار و چراگاه . (نا...
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باغان بخش شیروان شهرستان قوچان ، در 18هزارگزی شمال غربی شیروان و 5 هزارگزی راه قوچان به شیروان ، با 192 سکنه . آبش از قنات ، محصولش غلات و انگور، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان جعفرآباد فاروج بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . واقع در 30هزارگزی شمال غربی قوچان و یک هزارگزی شمال قوچان به شیروان ، با 652 سکنه . آبش از رودخانه ، محصولش غلات و انگور شغل مردمش زراعت و مالداری وقالیچه باقی است . (...
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان زاوه بخش حومه ٔ شهرستان تربت حیدریه ، در 45هزارگزی شمال شرقی تربت حیدریه و 6هزارگزی شرقی راه تربت به باخرز، واقع و دارای 925 تن سکنه است . آبش از قنات و چشمه ، محصولش غلات و بنشن ، شغل مردمش زراعت گله داری ، و...
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاریزنو بالا جام بخش تربت جام شهرستان مشهد. واقع در 32هزارگزی شمال باختری تربت جام و 5هزارگزی باختر راه عمومی تربت جام به فریمان . آب آن از چشمه و راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان ولایت بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد. در 15هزارگزی شمال غربی شمال بین کشف رود دو راه مشهد به قوچان با 105 تن سکنه . آبش از قنات ، محصولش غلات ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند. واقع در 38هزارگزی شمال شوسف و 12 هزارگزی جنوب گرم تمام ده . آب آن از چشمه وراه آن مالروست . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
مرغزار
لغتنامه دهخدا
مرغزار. [ م َ ] (اِخ ) نام یکی از ایستگاههای راه آهن بین اهواز و بندر امام خمینی (شاهپور سابق ) از بخش مرکزی شهرستان اهواز. این ایستگاه در 31هزارگزی شمال باختری بندر امام خمینی واقع و ساکنین آن فقط کارمندان راه آهن هستند.
-
مرغزار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] marqzār چمنزار؛ سبزهزار؛ زمین سبز و خرم.
-
مرغزار
دیکشنری فارسی به عربی
عشب , مرج
-
مرغزار
واژهنامه آزاد
چمنزار