کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرغدار
/morqdār/
معنی
۱. کسی که مرغهای خانگی را نگهداری کند و پرورش دهد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) morqdār ۱. کسی که مرغهای خانگی را نگهداری کند و پرورش دهد.
-
واژههای مشابه
-
مرغدار، مرغدار
واژگان مترادف و متضاد
پرورشدهنده مرغ و ماکیان
-
واژههای همآوا
-
مرغ دار
لغتنامه دهخدا
مرغ دار. [ م ُ ] (نف مرکب ) مرغ دارنده .دارنده ٔ مرغ . || کسی که به تربیت مرغان پردازد. آنکه مرغ پرورش دهد. آنکه مرغ نگه داری کند.
-
جستوجو در متن
-
weaner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغدار
-
cherkesser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغدار
-
beakier
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغدار
-
mellisonant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغدار
-
birder
دیکشنری انگلیسی به فارسی
خرس، مرغدار، شکارچی مرغان
-
zwiebacks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zwiebacks، نان سوخاری نان خشک تخم مرغدار
-
zwieback
دیکشنری انگلیسی به فارسی
zwieback، نان سوخاری نان خشک تخم مرغدار
-
مرغداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) morqdāri ۱. شغل و عمل مرغدار.۲. (اسم) مکانی برای پرورش مرغ.