کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرغابی
/morqābi/
معنی
۱. هریک از پرندگان آبزی، با پاهای پردهدار و کوتاه، گردنِ دراز، و نوکِ پهن.
۲. اردک.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بط
۲. اردک
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغابی
واژگان مترادف و متضاد
۱. بط ۲. اردک
-
مرغابی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِ.) 1 - تیره ای از پرندگان راستة غازسانان . 2 - پرندة مهاجر از همین تیره که گونه های متفاوت دارد. 3 - اردک .
-
مرغابی
لغتنامه دهخدا
مرغابی . [ م ُ ] (اِ مرکب ) مرغ آبی . بط. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اسم فارسی اِوَزّ است . (مخزن الادویه ) اوز. اوزة. وز. وزین . اردک . حصانة. (دهار). نوعی از طیور از راسته ٔ پرده داران از رده ٔ کاریناتها ، که بیشتر در آب رودخانه ها و استخرها بسر می...
-
مرغابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) morqābi ۱. هریک از پرندگان آبزی، با پاهای پردهدار و کوتاه، گردنِ دراز، و نوکِ پهن.۲. اردک.
-
مرغابی
دیکشنری فارسی به عربی
بطة
-
واژههای مشابه
-
زاهد مرغابی
لغتنامه دهخدا
زاهد مرغابی . [ هَِ دِ م ُ ] (اِخ ) جلال الدین محمود، در علوم ظاهری شاگرد مولانا نظام الدین هروی است و بجهت ورزش شریعت و متابعت سنت ، ازاین طریق حظی کامل و نصیبی تمام یافته بوده است . درتقوی و ورع جهدی بلیغ می نمود. می آرند که برزگر وی ، یکی از آلات ...
-
برم مرغابی
لغتنامه دهخدا
برم مرغابی . [ ب َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چرام بخش کهکیلویه ٔ شهرستان بهبهان . سکنه ٔ آن 100 تن . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، برنج ،پشم و لبنیات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 6).
-
نوعی مرغابی
دیکشنری فارسی به عربی
دمية متحرکة
-
کلک رشتی ،کلک مرغابی
لهجه و گویش تهرانی
حقه ساده
-
واژههای همآوا
-
مرغ آبی
لغتنامه دهخدا
مرغ آبی . [ م ُ غ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر مرغی که در آب زندگی می کند. (ناظم الاطباء). ابن الماء. (دهار) : مرغ آبی به سرای اندر چون نای سرای باژگونه به دهان باز گرفته سرنای . لامعی .روان گشته به نقلان کبابی گهی کبک دری گه مرغ آبی . نظامی .بجفت ...
-
جستوجو در متن
-
mealymouth
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغابی
-
cresylic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرغابی