کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرعش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرعش
/ma(o)r'aš/
معنی
نوعی کبوتر سفید با توانایی پرواز تا مسافتهای دور، که در قدیم از آن برای ارسال نامه استفاده میشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرعش
لغتنامه دهخدا
مرعش . [ م َ ع َ ] (اِخ ) شهری است به شام ، نزدیک انطاکیه . (منتهی الارب ). شهرکی است خرم [ به شام ] و آبادان و خرد و با کشت بسیار و آبهای روان . (حدود العالم ). یاقوت گوید شهری است در سرحد میان شام و روم آن را دو باره و خندق ، و در میانه باره ٔ دیگر...
-
مرعش
لغتنامه دهخدا
مرعش . [ م َ ع َ / م ُ ع َ ] (ع ص ، اِ) نوعی از کبوتر سفید دورپرواز. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کبوتر بچه که دورپر شود. (دهار). نوعی از کبوتر که در هوا معلق میزند و حلقه میشود و بعضی نوشته اند که این نوع کبوتر اکثر نامه بر باشد. (غیاث ) : ش...
-
مرعش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] ma(o)r'aš نوعی کبوتر سفید با توانایی پرواز تا مسافتهای دور، که در قدیم از آن برای ارسال نامه استفاده میشد.
-
واژههای مشابه
-
حسن مرعش
لغتنامه دهخدا
حسن مرعش . [ ح َ س َ ن ِ م َ ع َ ] (اِخ ) ابن حمزةبن علی بن عبداﷲبن محمدبن حسن حسینی علوی شیعی فقیه امامی .درگذشته در بغداد 358 هَ . ق . او راست : «تباشیر الشریعه » و «الدر» و جز آن . (هدیة العارفین ج 1 ص 271) (ذریعه ج 3 ص 310) (مازندران و استرآباد ر...
-
واژههای همآوا
-
مراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ هراش] ‹هراش، مرش› [قدیمی] marāš قی؛ استفراغ.
-
مراش
لغتنامه دهخدا
مراش . [ م َ ] (اِ) به معنی قی باشد که آن را شکوفه و استفراغ هم میگویند و به این معنی به حذف الف نیز آمده است که مرش باشد. (برهان قاطع). ظاهراً این کلمه مصحف هراش است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هراش شود. || قی کننده . (ناظم الاطباء)؟
-
مراش
لغتنامه دهخدا
مراش . [ م َ ] (اِخ ) دهی است ازدهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان ، در 36هزارگزی جنوب غربی ماه نشان بر کنار راه افشار به زنجان در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع و دارای 552 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ کوسج وینگجه ، محصولش غلات و میوه و شغل ...
-
جستوجو در متن
-
مرعشی
لغتنامه دهخدا
مرعشی . [ م َ ع َ شی ی / ی ] (ص نسبی ) منسوب به مرعش . رجوع به مرعش شود.
-
تاجرلو
لغتنامه دهخدا
تاجرلو. [ ج ِ ] (اِخ ) قصبه ٔ کوچکی است در سنجاق مرعش از ولایات حلب واقع در مغرب مرعش و مرکز ناحیه ای است که تابع مرکز لوا است . (قاموس الاعلام ترکی ).
-
البستان
لغتنامه دهخدا
البستان . [ اَب ُ ] (اِخ ) قصبه ایست واقع در 70 هزارگزی شمال شرقی مرعش و منبع نهر جیحان که از آتن عبور میکند در جواراین قصبه واقع است این قصبه در قدیم بزرگتر و معمورتر و قبل از مرعش پایتخت ملوک ذوالقدریه بوده است .
-
غوکسون
لغتنامه دهخدا
غوکسون . (اِخ ) قریه ای است در ترکیه ٔ آسیا نزدیک مرعش .آثار قلعه ای از قوم ارمن دارد. (از اعلام المنجد).
-
هارونیه
لغتنامه دهخدا
هارونیه . [ نی ی َ ] (اِخ ) نام سوری است که بر گرد شهر مرعش بنا شده بود. (از معجم البلدان ).