کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرطلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرطلة
لغتنامه دهخدا
مرطلة. [ م َ طَ ل َ ] (ع مص ) همیشگی ورزیدن به کاری ، یا همیشگی کردن در فساد و بس . (از منتهی الارب ). ادامه دادن به کاری و یا اینکه فقط در فساد باشد. (از اقرب الموارد). || به گل و جز آن آلودن . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بیالودن به گل . (ا...
-
جستوجو در متن
-
پوستین
لغتنامه دهخدا
پوستین . (ص نسبی ) منسوب به پوست . جامه ٔ پوستی : همی پوستین بود پوشیدنش ز کشک و ز ارزن بدی خوردنش . فردوسی . || (اِ مرکب ) پوست : و گربه را از خون مار پوستین آهار داد. (سندبادنامه چ استانبول ص 152).ای سگ گرگین زشت از حرص و جوش پوستین شیر را بر خود م...