کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرز مجموعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
boundary of a set
مرز مجموعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعۀ همۀ نقاط مرزی یک مجموعه در فضای توپولوژیکی
-
واژههای مشابه
-
مَرِزْ
لهجه و گویش گنابادی
marez در گویش گنابادی یعنی به هم نریز ،ریخت و پاش نکن ، خراب نکن
-
کوله مرز
لغتنامه دهخدا
کوله مرز. [ ل َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ای تیوند که در بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. سکنه ٔ این ده از اولاد قبا وچادرنشین میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
کون مرز
لغتنامه دهخدا
کون مرز. [ م َ ](نف مرکب ) کون مرزنده . کون کن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
border 1, boundary 2, frontier 1
مرز 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی، حقوق] ← خط مرزی
-
مرز 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حقوق، جغرافیای سیاسی] ← خط مرزی 1
-
boundary 3, border 2, frontier 2
مرز 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی، حقوق] خط تفکیک کنندۀ دو واحد سیاسی اعم از دو کشور مستقل یا ایالت یا استان یا شهر یا سازه یا جز آن
-
contour 2
مرز 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای تجسمی] خطی که حدود شکل را مشخص میکند متـ . خط مرزی 2 contour line 2
-
coincidence boundary
مرز انطباقی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مرزی فرضی در بلور که نقاط دو طرف آن دقیقاً با هم متناظرند
-
subsequent boundary
مرز پسینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مرزی که در خلال فرایند اسکان به وجود آمده باشد
-
pioneer boundary
مرز پیشگامان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مرز یک واحد سیاسی که در مناطق غیرمسکونی ترسیم شده است
-
antecedent boundary
مرز پیشینی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مرزی که پیش از مسکون شدن منطقه و شکلگیری هویت فرهنگی متمایز تعیین شده باشد
-
consequent boundary
مرز تبعی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مرزی پسینی که باتوجهبه تفاوتهای فرهنگی در یک منطقه به وجود میآید
-
superimposed boundary
مرز تحمیلی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیای سیاسی] مرزی که بهاجبار در یک منطقه، بدون توجه به الگوهای فرهنگی موجود در آن، تحمیل میشود