کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرزوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرزوان
/marzvān/
معنی
= مرزبان
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرزوان
فرهنگ نامها
(تلفظ: marzvān) (= مرزبان) ، ← مرزبان .
-
مرزوان
لغتنامه دهخدا
مرزوان . [ مَرْزْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرزبان . حاکم . میر سرحد و زمین دار و نگاهدارنده و نگاهبان . (برهان قاطع). مرزبان . رجوع به مرزبان در این لغت نامه و نیز رجوع به دزی ج 2 ص 580 شود. || مرزبان . فحنت . (یادداشت مرحوم دهخدا). || در گیاه شناسی ، ا...
-
مرزوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] marzvān = مرزبان
-
جستوجو در متن
-
سامان خدات
لغتنامه دهخدا
سامان خدات . (اِخ ) سامان خداةبن خامتابن نوش بن طمغاسب بن شاول بن بهرام چوبین بن بهرام حسیس بن کوز»بن اثفیان بن کرداربن دیر کاربن جم بن چربن بستاربن حدادبن رنجهان بن فیربن فراول بن سیم بن بهرام بن شاسب بن کوز»بن جردادبن سفرسب بن گرگین بن میلادبن مرس ...