کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
stillbirth
مردهزایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] به دنیا آوردن جنین مرده بعد از هفتۀ بیستم حاملگی
-
dead man 2
مردهمرد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← بینۀ مهار
-
death mask, funerary mask, burial mask
مردهنقاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] نقابی که با قالبگیری از چهرۀ جسد تهیه میشود
-
زیک مرده
لغتنامه دهخدا
زیک مرده . [ ] (اِخ ) این کلمه دو بار در انیس الطالبین بخاری آمده و در دیگر کتب جغرافیایی دیده نشده است : و به راه زیگ مرده بطرف نسف متوجه گردی . (انیس الطالبین نسخه ٔ کتابخانه ٔ مرحوم دهخدا ص 19). و براه زیک مرده بطرف نسف متوجه شدم . (انیس الطالبین ...
-
نیم مرده
لغتنامه دهخدا
نیم مرده . [ م ُ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه هنوز نمرده و نیمه جانی داشته باشد. (ناظم الاطباء). که در شرف مرگ است و اندک رمقی دارد : این خادم را بباید کشتن و دست بر حلق وی نهاد و محکم بیفشرد که خود نیم مرده بود. (سمک عیار از فرهنگ فارسی معین ). || کم رو...
-
یک مرده
لغتنامه دهخدا
یک مرده . [ ی َ / ی ِ م َ دَ / دِ ] (ص نسبی ) منسوب به یک مرد. || به اندازه ٔ یک مرد. ازآن ِ یک مرد : زور ده مرده چه باشد زر یک مرده بیار.سعدی .
-
dead language
زبان مرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] زبانی که گویشور بومی ندارد متـ . زبان خاموش extinct language
-
dead time 2
زمان مرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم رصدی و آشکارسازها] فاصلۀ زمانی میان آغاز تغییر در درونداد و آغاز پاسخ قابل رصد به آن متـ . زمان بیکنشی
-
wasteland
زمین مرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] بخشی از زمین که برای کشاورزی یا هر هدف دیگری قابل استفاده نباشد
-
dead cave
غار مرده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] غاری که در آن رطوبت وجود ندارد و غارنهشتهها (speleothems) در آن رشد نمیکنند متـ . غار خشک dry cave
-
دل مرده
فرهنگ فارسی معین
( دِ . مُ دِ)(ص مر.) افسرده ، بی انگیزه .
-
موش مرده
فرهنگ فارسی معین
(دِ) (اِمر.) (عا.) کنایه از: فرد حیله گر که ظاهر خود را بی گناه نشان می دهد.
-
آب مرده
لغتنامه دهخدا
آب مرده . [ ب ِ م ُ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب راکد.
-
ابر مرده
لغتنامه دهخدا
ابر مرده . [ اَ رِ م ُ دَ / دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) اسفنج . اسفنجه . رغوةالحجامین . ابر کهن . نشکرد گازران . رجوع به ابر کهن شود.
-
مرده ریگ
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (اِمر.) میراث ، ارث .