کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مردار
/mordār/
معنی
۱. لاشۀ حیوان مرده که ذبح نشده باشد.
۲. (صفت) پلید؛ کثیف.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. لاش، لاشه
۲. جانورمرده
۳. نا
۴. جیفه
۵. نجس، پلید
دیکشنری
carcass, carrion, corpse, necro-
-
جستوجوی دقیق
-
مردار
واژگان مترادف و متضاد
۱. لاش، لاشه ۲. جانورمرده ۳. نا ۴. جیفه ۵. نجس، پلید
-
مردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: mortār] mordār ۱. لاشۀ حیوان مرده که ذبح نشده باشد.۲. (صفت) پلید؛ کثیف.
-
مردار
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ په . ] (اِ.) 1 - لاشه . 2 - نجس ، پلید.
-
مردار
لغتنامه دهخدا
مردار. [ م ُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) لاشه ٔ مرده . لاشه و جسد حیوانی که ذبح نشده مرده است و در شرع نجس است و خوردن گوشت آن جایز نیست . جیفه . لاش . لش : همی خورد افکنده مردار اوی ز جامه برهنه تن خوار اوی . فردوسی .خورند از آن که بماند ز من ملوک زمین تو...
-
مردار
دیکشنری فارسی به عربی
ميتة
-
واژههای مشابه
-
اصحاب مردار
لغتنامه دهخدا
اصحاب مردار. [ اَ ب ِ م ُ ] (اِخ ) پیروان عیسی بن صبیح ، مکنی به ابوموسی و ملقب به مردار را مرداریه میخواندند. و مردار در نزد بشربن معتمر تلمذ کرد و آنگاه به زهد گرایید چنانکه او را راهب معتزله میخواندند. رجوع به مرداریه ، و ملل و نحل شهرستانی چ مطبع...
-
جستوجو در متن
-
مُردال
لهجه و گویش بختیاری
mordâl مُردار.
-
جسد
فرهنگ واژههای سره
پیکر، مردار
-
مردال
واژهنامه آزاد
(سنگسری) مردار.
-
نسا
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ په . ] (اِ.) لاشه ، مردار.
-
corpses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جسد، لاشه، نعش، مردار
-
corpse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جسد، لاشه، نعش، مردار
-
جیفه
واژگان مترادف و متضاد
۱. مردار، میته ۲. لاشه