کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرداب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرداب
/mordāb/
معنی
۱. تالاب؛ استخر؛ آبگیر عمیق.
۲. آب ایستاده و لجنزار.
۳. پیشرفتگی آب دریا در خشکی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. باطلاق، باتلاق، تالاب، گنداب، منجلاب ≠ چشمهسار
۲. کویر
دیکشنری
backwater, bayou, bog, lagoon, marsh, mire, swamp, wetland
-
جستوجوی دقیق
-
مرداب
واژگان مترادف و متضاد
۱. باطلاق، باتلاق، تالاب، گنداب، منجلاب ≠ چشمهسار ۲. کویر
-
marsh
مرداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پهنهای با زهکشی ضعیف که بهطور دورهای یا همیشگی پوشیده از آب است و گیاهان آبی یا علفسان دارد و اساساً زغالسنگ در آن تشکیل نمیشود
-
مرداب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mordāb ۱. تالاب؛ استخر؛ آبگیر عمیق.۲. آب ایستاده و لجنزار.۳. پیشرفتگی آب دریا در خشکی.
-
مرداب
فرهنگ فارسی معین
(مُ) (اِمر.) تالاب ، آبگیر.
-
مرداب
لغتنامه دهخدا
مرداب . [ م ُ ] (اِ مرکب ) برکه و آبگیر عمیق و پر عرض و طول . (جهانگیری ). تالاب و استخر و آبگیر عمیق و پر عرض و طول .(برهان قاطع). غالباً در آب غیر روان استعمال می شودکه ایستاده است و حرکت نمیکند بخلاف آب رود که جنبش و رفتار دارد. (انجمن آرا). آب ای...
-
مرداب
دیکشنری فارسی به عربی
بحيرة , رکود , فين , مستنقع , هور
-
واژههای مشابه
-
tidal marsh
مرداب کشَندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] مردابی که سطح آب آن روزانه دوبار بالا و پایین میرود
-
Lagoon Nebula, M8, NGC 6523
سحابی مرداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] سحابی پخشیدهای در صورت فلکی قوس که خطی تاریک آن را به دو بخش تقسیم کرده است
-
مرداب انزلی
لغتنامه دهخدا
مرداب انزلی . [ م ُ ب ِ اَ زَ ] (اِخ ) برکه ٔ وسیعی است که از آبهای چند رودخانه تشکیل شده است و دو حاشیه ٔ باریک شنی آن را از بحر خزر جدا مینماید. آب آن شیرین و در حوالی انزلی و میان پشته شور است . عرض آن از پیره بازار تا انزلی 10 هزار گز و طول آن از...
-
مرداب بن
لغتنامه دهخدا
مرداب بن . [ م ُ ب ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش رودسر شهرستان لاهیجان . در 3هزارگزی جنوب رودسر، در جلگه ٔ مرطوب معتدل هوائی واقع و دارای 185 تن سکنه است . آبش از نهر پل رود، محصولش برنج و شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2...
-
مرداب پهلوی
لغتنامه دهخدا
مرداب پهلوی . [ م ُ ب ِ پ َ ل َ ] (اِخ ) رجوع به مرداب انزلی شود.
-
مرداب سر
لغتنامه دهخدا
مرداب سر. [ م ُ س َ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحیم آباد بخش رودسر شهرستان لاهیجان در 7هزارگزی جنوب رودسر و 5 هزارگزی شمال رحیم آباد در جلگه ٔ مرطوب معتدل هوائی واقع و دارای 235 تن سکنه است . آبش از پل رود و محصولش برنج و شغل مردمش زراعت است . (از فره...
-
مرداب غازیان
لغتنامه دهخدا
مرداب غازیان . [ م ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به مرداب انزلی شود.
-
مرداب گاوخونی
لغتنامه دهخدا
مرداب گاوخونی . [ م ُ ب ِ ] (اِخ ) رجوع به باطلاق گاوخونی شود.