کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرحوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرحوم
/marhum/
معنی
۱. [مجاز] مرده؛ درگذشته.
۲. [قدیمی] آمرزیدهشده.
۳. [قدیمی] مورد مهربانیقرارگرفته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مغفور، آمرزیده، بخشوده
۲. شادروان
۳. فقید، متوفا، مرده ≠ ملعون
برابر فارسی
آمرزیده، شادروان، زنده یاد
دیکشنری
deceased, defunct, departed, gone, lamented, late
-
جستوجوی دقیق
-
مرحوم
واژگان مترادف و متضاد
۱. مغفور، آمرزیده، بخشوده ۲. شادروان ۳. فقید، متوفا، مرده ≠ ملعون
-
مرحوم
فرهنگ واژههای سره
آمرزیده، شادروان، زنده یاد
-
مرحوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] marhum ۱. [مجاز] مرده؛ درگذشته.۲. [قدیمی] آمرزیدهشده.۳. [قدیمی] مورد مهربانیقرارگرفته.
-
مرحوم
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) آمرزیده شده ، مجازاً: شخص درگذشته .
-
مرحوم
لغتنامه دهخدا
مرحوم . [ م َ ] (ع ص ) مهربانی کرده شده . (منتهی الارب ). نعت مفعولی است از رحم و رحمة و مرحمة. رجوع به مرحمت شود. || مغفور. آمرزیده . خدابیامرز. شادروان : چه رأی امام مرحوم القادر باللّه ... ستاره ای بوده درخشنده . (تاریخ بیهقی ص 310 چ ادیب ). || ب...
-
مرحوم
دیکشنری فارسی به عربی
متاخرا , مية
-
واژههای مشابه
-
مرحوم شدن
واژگان مترادف و متضاد
بهرحمت خدا رفتن، درگذشتن، فوت کردن، وفاتیافتن، مردن
-
واژههای همآوا
-
مرهوم
لغتنامه دهخدا
مرهوم . [ م َ ] (ع ص ) مکانی که «رهمة» و باران نرم بر آن رسیده باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
despeed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرحوم
-
خدا بیامرز
لهجه و گویش تهرانی
مرحوم
-
مرحومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مرحومَة] [مجاز] marhume مرحوم (زن).
-
مية
دیکشنری عربی به فارسی
مرده , مرحوم