کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرحمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرحمت
/marha(e)mat/
معنی
رحمت؛ مهربانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. احسان، اکرام، التفات، تفضل، رافت، شفقت، عطا، عنایت، لطف، مهربانی، نوازش
۲. مهربانی کردن، لطفداشتن
فعل
بن گذشته: مرحمت کرد
بن حال: مرحمت کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرحمت
واژگان مترادف و متضاد
۱. احسان، اکرام، التفات، تفضل، رافت، شفقت، عطا، عنایت، لطف، مهربانی، نوازش ۲. مهربانی کردن، لطفداشتن
-
مرحمت
فرهنگ نامها
(تلفظ: marha(e)mat) (عربی) لطف و مهربانی داشتن ، مهربانی ، لطف .
-
مرحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرحَمة، جمع: مراحم] marha(e)mat رحمت؛ مهربانی.
-
مرحمت
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ مَ) [ ع . مرحمة ] (اِمص .) مهربانی ، لطف .
-
مرحمت
لغتنامه دهخدا
مرحمت . [ م َ ح َ م َ ] (از ع ، اِمص ) لطف . رقت . مهربانی . عطوفت . مرحمة. رجوع به مرحمة شود : دلهای ایشان قرار گیرد بر آنچه خدا بدیشان عنایت کرده از مهربانی امیرالمؤمنین نسبت به ایشان و نگاه کردنش به ایشان از روی مرحمت . (تاریخ بیهقی ص 314). ایذای...
-
مرحمت
دیکشنری فارسی به عربی
احسان , رحمة , نعمة
-
واژههای مشابه
-
مرحمت کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. لطف کردن، مورد تفقد قرار دادن، التفات کردن ۲. دادن، عطا کردن ۳. بخشیدن، اعطا کردن ۴. مهربانی کردن
-
مرحمت آباد
لغتنامه دهخدا
مرحمت آباد. [ م َ ح َ م َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای دوگانه ٔ بخش میاندوآب شهرستان مراغه در حومه بخش واقع و حدود آن به شرح زیر می باشد: از شمال به دهستان کاودول ، از جنوب به رودخانه سیمین رود از مشرق به زرینه رود، از غرب به دریاچه ارومیه . آب اکثر...
-
مرحمت گستر
لغتنامه دهخدا
مرحمت گستر. [ م َ ح َ م َ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) کسی که عادت به مهربانی داشته باشد. (ناظم الاطباء). صاحب لطف و شفقت و مهربانی .
-
مرحمت گستری
لغتنامه دهخدا
مرحمت گستری . [ م َ ح َ م َ گ ُ ت َ ] (حامص مرکب ) شفقت و لطف و عنایتی که عام باشد : الحق عطایائی بود که از کمال رأفت و رعیت پروری و نهایت شفقت و مرحمت گستری به ظهور آمد. (عالم آرا ص 405).
-
بی مرحمت
لغتنامه دهخدا
بی مرحمت . [م َ ح َ م َ ] (ص مرکب ) (از: بی + مرحمت ) نامهربان . (ناظم الاطباء). بی لطف . بی شفقت . و رجوع به مرحمت شود.
-
مرحمت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
احسان
-
واژههای همآوا
-
مرحمة
لغتنامه دهخدا
مرحمة. [ م َ ح َ م َ ] (ع مص ) بخشودن . (دستور الاخوان ) (منتهی الارب ) (زوزنی ) (ترجمان علامه جرجانی ص 87). مهربانی کردن . (منتهی الارب ). رقت آوردن و عطوفت کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). بخشائیدن . غفران . (از اقرب الموارد). رحمت . (متن ا...