کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرجوع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرجوع
/marju'/
معنی
بازگشتدادهشده؛ رجوعدادهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بازگردانیده، بازگشتشده، مرجوعه
برابر فارسی
بازگشت
دیکشنری
referral
-
جستوجوی دقیق
-
مرجوع
واژگان مترادف و متضاد
بازگردانیده، بازگشتشده، مرجوعه
-
مرجوع
فرهنگ واژههای سره
بازگشت
-
مرجوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مراجیع] marju' بازگشتدادهشده؛ رجوعدادهشده.
-
مرجوع
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بازگشت شده .
-
مرجوع
لغتنامه دهخدا
مرجوع . [ م َ ] (ع ص ) بازگردانیده . برگردیده . (آنندراج ). بازگشت داده شده . برگردانده شده . نعت مفعولی است از رجع. رجوع به رجع شود. || بازخوانده شده . رجوع به معنی قبلی شود. رجوع شده . (ناظم الاطباء). ارجاع شده . محول . حواله شده .- مرجوع الیه ؛ م...
-
واژههای همآوا
-
مَرْجُوّاً
فرهنگ واژگان قرآن
آن کس که به او امید داشته باشند
-
جستوجو در متن
-
مرجوعة
لغتنامه دهخدا
مرجوعة. [ م َ ع َ ] (ع ص ) تأنیث مرجوع است به معنی بازگشت داده شده . رجوع به مرجوع شود. || (اِ) مرجوع . جواب نامه . پاسخ رساله و کاغذ. (از متن اللغة). رجوع به مرجوع شود.
-
پس دادن
لهجه و گویش تهرانی
مرجوع کردن،عودت دادن
-
reflexive pronoun
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ضعف انعکاسی، ضمیر مرجوع بفاعل یا مسندالیه، ضمیرفاعلی
-
بازگردانیدن
فرهنگ فارسی معین
(گَ دَ) (مص م .) 1 - مرجوع کردن . 2 - پس فرستادن .
-
موثوق
لغتنامه دهخدا
موثوق . [ م َ ] (ع ص ) مستحکم و استوار و ثابت و دارای اعتماد و اعتمادکرده شده . (ناظم الاطباء). استوار. (آنندراج ).- موثوق ٌ به ؛ اعتمادکرده شده به آن . آنکه یا آنچه بدو اعتماد شده است . ثقه شمرده شده : مرجوع الیه در مهمات دولت و موثوق به در رای وتد...
-
شورای امنیت
لغتنامه دهخدا
شورای امنیت . [ ی ِ اَ نی ی َ ] (اِخ ) یکی از تشکیلات اصلی سازمان ملل متحدکه دارای یازده عضو سازمانی است از آن جمله پنج عضوآن اعضای دایمی شوری را تشکیل میدهند و آنها عبارتند از: جمهوری خلق چین ، فرانسه ، اتحاد جماهیر شوروی ، کشورهای متحده ٔ بریتانیای...
-
مردود
لغتنامه دهخدا
مردود. [م َ ] (ع ص ) ردشده . بازگردانیده شده . برگردانده . مرجوع . بازگشت داده شده . || رانده . (دستورالاخوان ). مطرود. طردشده . نامقبول . واخورده : مردود خلق باشد مقبول ذوالمنن . قاآنی .- مردود آمدن ؛ مطرود آمدن . طرد شدن . رانده شدن : کو زنده ای ک...