کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرجلیوث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرجلیوث
لغتنامه دهخدا
مرجلیوث . [ م َ ج ُ ] (اِ خ ) رجوع به مارگلیوث شود.
-
جستوجو در متن
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) رجوع به ابن عاصم ابوطالب مفضل و الفهرست ابن الندیم و معجم الادباء چ مرجلیوث ج 7 ص 170 و الاعلام زرکلی ج 3 ص 1063 و قاموس الاعلام ترکی و معجم المطبوعات ج 2 ستون 1770 شود.
-
طالبی
لغتنامه دهخدا
طالبی . [ ل ِ ] (ص نسبی ) نسبتی است بساداتی که از نسل امیرالمؤمنین علی علیه السلام یا از نسل برادران آن حضرت جعفر و عقیل باشند. (انساب سمعانی ). || علوی . سید. ج ، طالبیون که در حال نصب و جر «طالبیین » خوانند: و بین یدیه رجل من اشراف الطالبیین ... ف...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َض ْ ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن مسعربن محمد تنوخی ، مکنی به ابوالمحاسن (متوفی به سال 442 هَ . ق .). ادیب و فقیه و نحوی و از مردم معرةالنعمان بود. نیابت قضاء دمشق را داشت و نیز عهده دار قضاء بعلبک بود. وی معتزلی بود. او راست : «الرد علی ال...
-
جاشریة
لغتنامه دهخدا
جاشریة. [ ش ِ ری ی َ ] (ع اِ) شراب صبوحی . (منتهی الارب ). شراب که به وقت صبح خورند. (مهذب الاسماء). || نیمروز. || صبح . || طعامی است . || (اِخ ) نام زنی . || (اِخ ) قبیله ای است از عرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || صبحانه . زیر قلیانی : فقال لی یا...
-
مارگلیوث
لغتنامه دهخدا
مارگلیوث . [ گ ُ ] (اِخ ) داود سموئیل مارگلیوث (مرجلیوث ). متولد 17 اکتوبر سال 1858 م . در لندن . مستشرق و ادیب معروف انگلیسی . وی از سال 1889 در دانشگاه آکسفورد به تدریس زبان عربی پرداخت و به سال 1913م . مدرس زبانهای شرقی در دانشگاه لندن شد. ودر سال...
-
مقرعة
لغتنامه دهخدا
مقرعة. [ م ِ رَ ع َ ] (ع اِ) تازیانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از تاج العروس )(از اقرب الموارد). || کوبه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). هر چه با آن بکوبند. (ازاقرب الموارد). گویند هر آنچه بدان بکوبند و ازهری گوید آنچه چ...
-
مفضل
لغتنامه دهخدا
مفضل . [ م ُ ف َ ض ض َ ] (اِخ ) ابن محمدبن یعلی بن عامر الضبی مکنی ، به ابی العباس (متوفی به سال 168 هَ . ق .). از روات شعر و عالم به ادب و ایام عرب واز مردم کوفه بود. عبدالواحد لغوی گوید اشعاری که وی از کوفیان نقل کرده موثق تر از همه است . گویند بر ...
-
خداش
لغتنامه دهخدا
خداش . [ خ ِ ] (اِخ ) ابن بشربن خالدبن حرث ، مکنی به ابویزید تمیمی و معروف به بعیث بصری . وی از خطیبان و شاعران و بزرگان عرب است که بحدود چهل سال بین او و جریر مهاجاة بود و در ظرف این مدت یکی بر دیگری فائق نیامد و هیچ دو شاعر عرب چه در دوره ٔ جاهلیت ...
-
مطبق
لغتنامه دهخدا
مطبق . [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) پوشنده . (آنندراج ). || جنون مطبق ؛ دیوانگی پوشنده ٔ عقل . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). جنون مطبق ؛ دیوانگی پیوسته و متصل . مقابل جنون ادواری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). جنون مطبق آن است که بیمار را فراگیرد و ...
-
طاهر
لغتنامه دهخدا
طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) ابن احمدبن بابشاذ النحوی . گویند اصل وی از دیلم بوده و در مصر در علم نحو پیشوای عصر خویش بود وی را تصنیفات سودمند است از آن جمله «المقدمة» که کتابی است مشهور.و شرح آن ، و شرح الجمل که از زجاجی است و شرح کتاب الاصول از ابن السراج ...