کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرجب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرجب
/morajjab/
معنی
مهیب؛ معظم؛ بزرگ؛ باشکوه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرجب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] morajjab مهیب؛ معظم؛ بزرگ؛ باشکوه.
-
مرجب
فرهنگ فارسی معین
(مُ رَ جَّ) [ ع . ] (ص .) 1 - بزرگ و با هیبت . 2 - قربانی شده در ماه رجب .
-
مرجب
لغتنامه دهخدا
مرجب . [ م ُ رَج ْ ج ِ ] (ع ص ) ذبح کننده در ماه رجب . (آنندراج ). نعت فاعلی است از ترجیب . رجوع به ترجیب شود.
-
مرجب
لغتنامه دهخدا
مرجب . [م ُ رَج ْ ج َ ] (ع ص ) بزرگ و باشکوه . (آنندراج ). بزرگ و باشکوه داشته شده . (ناظم الاطباء). باهیبت . بامهابت . مهیب . (فرهنگ فارسی معین ). رجبه ؛ هابه و عظمه . (متن اللغة) (اقرب الموارد). نعت مفعولی است از ترجیب . رجوع به ترجیب شود. || لقبی ...