کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرثیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرثیة
لغتنامه دهخدا
مرثیة. [ م َ ی َ ] (ع مص ) مرده ستودن و رحمت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). رثاء. رثی . رثایة. مرثاة. گریستن بر مرده و برشمردن و ذکر محاسن وی . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به مرثیه و مرثیت شود. || در عزای مرده شعری سرودن . (از اقرب الموارد)....
-
واژههای مشابه
-
مرثیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعزیه، رثا، سوگسرود، مرثیت، سوگنامه، نوحه، نوحهسرایی ≠ سرود ۲. عزاداری، سوگواری، ماتم
-
مرثیه
فرهنگ واژههای سره
سوگیاد، سوگنامه
-
مرثیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرثیَة، جمع: مراثی] marsiye ۱. شعر یا سخنی که در سوگواری خوانده میشود.۲. (اسم مصدر) عزاداری.
-
مرثیه
فرهنگ فارسی معین
(مَ یِ) [ ع مرثیة . ] (مص ل .) شعر یا سخنی که در مدح و سوگواری مرده خوانده شود.
-
مرثیه
لغتنامه دهخدا
مرثیه . [ م َ ی َ ] (از ع ، اِمص ) مرثیة. مرثیت . در عزای مرده گریستن و برشمردن اوصاف او. رجوع به مرثیة شود. || (اِمص ،اِ) عزاداری . سوکواری . مرده ستائی . ذکر محامد و اوصاف مرده و ستایش او. نوحه سرائی در عزای کسی . مدیح مرده . شرح محاسن و ذکر خیر مر...
-
مرثية
دیکشنری عربی به فارسی
مرثيه , سوگ شعر , وفات نامه , نوشته روي سنگ قبر
-
مرثیه
دیکشنری فارسی به عربی
مرثية
-
مرثیه خوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] marsiyexān کسی که مرثیه میخواند.
-
مرثیه خوان
لغتنامه دهخدا
مرثیه خوان . [ م َ ی َ / ی ِ خوا / خا ] (نف مرکب ) که در سوک مرده ای اشعار مراثی خواند. که در رثاو تعزیت از دست رفتگان مرثیه خوانی کند : قارون کند اندردو نفس تیغ جهادت یک طایفه میراث خور و مرثیه خوان را. انوری .|| نوحه خوان . روضه خوان . که مراثی پیش...
-
مرثیه خوانی
لغتنامه دهخدا
مرثیه خوانی . [ م َ ی َ / ی ِ خوا / خا ] (حامص مرکب ) خواندن اشعار و مراثی در عزای مرده .عمل مرثیه خوان . رجوع به مرثیه خوان شود : در مرگ خواص زندگانی بگذشت عمرم همه در مرثیه خوانی بگذشت .خاقانی .
-
مرثیه ساز
لغتنامه دهخدا
مرثیه ساز. [ م َ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) مرثیه سرا. مرثیه گوی . که در عزای مرده و از دست رفته ای اشعار سراید.
-
مرثیه سازی
لغتنامه دهخدا
مرثیه سازی . [ م َ ی َ / ی ِ ] (حامص مرکب ) مرثیه سرائی . مرثیه گوئی . عمل مرثیه ساز. رجوع به مرثیه ساز شود.
-
مرثیه سرا
لغتنامه دهخدا
مرثیه سرا. [ م َ ی َ / ی ِ س َ ] (نف مرکب ) مرثیه گوی . که در عزای کسی شعری سراید. || که در رثای اهل بیت مرثیه گوید.