کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتهن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرتهن
/mortahan/
معنی
۱. چیزی که به رهنگرفتهشده؛ چیزی که در گرو باشد؛ گروگان.
۲. کسی یا چیزی که مقید و دربند امری باشد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. درگرو، رهین، مرهون
۲. گروگان
دیکشنری
mortgagee
-
جستوجوی دقیق
-
مرتهن
واژگان مترادف و متضاد
۱. درگرو، رهین، مرهون ۲. گروگان
-
مرتهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mortahan ۱. چیزی که به رهنگرفتهشده؛ چیزی که در گرو باشد؛ گروگان.۲. کسی یا چیزی که مقید و دربند امری باشد.
-
مرتهن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) mortahen رهنگیرنده؛ گروگیرنده.
-
مرتهن
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ هَ) [ ع . ] (اِمف .) گروگان ، به رهن گرفته شده .
-
مرتهن
لغتنامه دهخدا
مرتهن . [ م ُ ت َ هََ ] (ع ص ) رهن . (متن اللغة). رهین . گروی . (منتهی الارب ). به گرو گرفته شده . مقید. در گرو. گروگان . در بند گرو کرده : ای به همه خوبی و نیکی سزاای به هوای تو جهان مرتهن . فرخی .ذاکر فضل تو و مرتهن بَرّ تواندچه طرازی به طراز و چه ...
-
مرتهن
لغتنامه دهخدا
مرتهن . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) آن که به رهن می گیرد. (از متن اللغة). آخذالرهن . (از اقرب الموارد). گرو گیرنده . (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). رهن ستاننده . (فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از ارتهان . رجوع به ارتهان شود. || گرودهنده . (...
-
مرتهن
دیکشنری عربی به فارسی
مرتهن , گروگير , بنگاه رهني , وام ده
-
مرتهن
دیکشنری فارسی به عربی
مرتهن
-
جستوجو در متن
-
گروگیر
دیکشنری فارسی به عربی
مرتهن
-
بنگاه رهنی
دیکشنری فارسی به عربی
مرتهن
-
وام ده
دیکشنری فارسی به عربی
مرتهن
-
مرتهنة
لغتنامه دهخدا
مرتهنة. [ م ُ ت َ هََ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مرتهن . رجوع به مرتهَن شود.
-
مرتهنة
لغتنامه دهخدا
مرتهنة. [ م ُ ت َ هَِ ن َ ] (ع ص ) تأنیث مرتهن . رجوع به مرتهِن شود.
-
mortgaged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ربوده شده، مرتهن