کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتل
لغتنامه دهخدا
مرتل . [ م ُ رَت ْ ت َ ] (ع ص ) ضد مُعجّل . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به ترتیل شود.
-
مرتل
لغتنامه دهخدا
مرتل . [ م ُ رَت ْ ت ِ ] (ع ص ) هموار و آرمیده و پیدا خواننده . (آنندراج ). کسی که هموار و آرمیده وهویدا می خواند. (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از ترتیل به معنی تأنی در تلاوت و شمرده خواندن . رجوع به ترتیل شود. || آواز خوشنوا. (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
مرطل
لغتنامه دهخدا
مرطل . [ م ُ طِ ] (ع ص ) مرد نرم و سست . (منتهی الارب ). لیّن . (از اقرب الموارد). || مرد درازبالا. (منتهی الارب ). طویل . (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) نام قصری در یمن . لبید گوید : غلب اللیالی خلف آل محرق و کما فعلن بهرمز و بهرقل و غلبن ابرهة الذی الفیته قدکان خلد فوق غرفة موکل .گویند موکل نام کسی است . اسودبن یعفر نیز گوید:فان یک یومی قددنا و اخاله لوارده یوماً الی ظل منهل...