کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
pastureland
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چمنزار، مرتع
-
بوتهزار
واژگان مترادف و متضاد
بیشهزار، مرغزار، مرتع، علفزار
-
commonage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عادی، حق علف چر، حق مرتع
-
علفچر
واژگان مترادف و متضاد
چراگاه، راود، علفزار، مرتع، مرغزار
-
periodic grazing, intermittent grazing
چرای دورهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] چرایی که بهصورت متناوب در هر مرتع انجام بشود
-
چره
فرهنگ فارسی معین
(چَ رِ) (اِ.) چراخور، مرتع .
-
ranching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دامداری، دامداری کردن، در مرتع پرورش احشام کردن
-
ranched
دیکشنری انگلیسی به فارسی
رانده شده، دامداری کردن، در مرتع پرورش احشام کردن
-
sheepwalk
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گوسفند، مرتع گوسفند، چراگاه گوسفند
-
veld
دیکشنری انگلیسی به فارسی
veld، زمین مرغزار، علفزار، مرتع
-
اَلَف چَر
لهجه و گویش بختیاری
alaf čar پولى که صاحب مرتع بابت چرا مىگیرد.
-
چراخوار
واژگان مترادف و متضاد
چراخور، چراگاه، مرتع، مرغزار، علفچر، سبزهزار، علفزار
-
علفزار
واژگان مترادف و متضاد
چراگاه، راود، سبزهزار، مرتع، مرغزار، مرغزار ≠ کشتزار
-
مراتع
فرهنگ فارسی معین
(مَ تِ) [ ع . ] (اِ.) جِ مرتع ؛ چراگاه ها.
-
pasturage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
گاو، مرتع، گیاه و علق قصیل، چریدن در، چرا گاه