کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتجل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرتجل
/mortajal/
معنی
ویژگی شعر یا نثری که بدون تٲمل، مقدمه، و تفکر گفته شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیمقدمه، فیالبدیهه، فیالبداهه
۲. بدیههگویی، بدیههسرایی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتجل
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیمقدمه، فیالبدیهه، فیالبداهه ۲. بدیههگویی، بدیههسرایی
-
مرتجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mortajal ویژگی شعر یا نثری که بدون تٲمل، مقدمه، و تفکر گفته شود.
-
مرتجل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mortajel ویژگی کسی که بدون تفکر شعر یا نثر میگوید.
-
مرتجل
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ جَ) [ ع . ] (اِمف .) شعر یا سخنی که بی تأمل گفته شود.
-
مرتجل
لغتنامه دهخدا
مرتجل . [ م ُ ت َ ج ِ ] (ع ص ) کسی که به پاره ای از ملخ برسد پس بریان کند از آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گردآورنده ٔ ملخ بسیار برای بریان کردن . (ناظم الاطباء). که جمع کند پاره ای از ملخ ها و بریان کند آنها را. (از اقرب الموارد). رجوع به ارتجال ش...
-
مرتجل
لغتنامه دهخدا
مرتجل . [ م ُت َ ج َ ] (ع ص ) شعر و خطبه ٔ بدیهه گفته شده . (غیاث اللغات ). کلامی که بدون تفکر و تأمل گفته شود اعم از شعر یا نثر. (از فرهنگ فارسی معین ). گفته شده بطور بدیهه . (ناظم الاطباء). نعت مفعولی است از ارتجال . رجوع به ارتجال شود. || مقتضب ....
-
جستوجو در متن
-
مرتجلة
لغتنامه دهخدا
مرتجلة. [ م ُ ت َ ج ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مرتجل . رجوع به مرتجل شود.
-
بدیهی
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشکار، روشن، مبرهن، غیرقابلانکار، واضح، هویدا ۲. مرتجل ≠ غیربدیهی
-
عباعب
لغتنامه دهخدا
عباعب . [ ع ُع ِ ] (اِخ ) علم مرتجل است که اصل آن شناخته نشده است . یوم عباعب از ایام عرب است . (از معجم البلدان ).
-
غرار
لغتنامه دهخدا
غرار. [ غ ُ ] (اِخ ) کوهی است به تهامة.(منتهی الارب ). یاقوت در معجم البلدان گوید: نام کوهی در تهامه است و گمان می کنم این کلمه مرتجل باشد.
-
عنک
لغتنامه دهخدا
عنک . [ ع ُ ن َ ] (اِخ ) دهی است به بحرین . و آن علم مرتجل است . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ).
-
غافط
لغتنامه دهخدا
غافط. [ ف ِ ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (مراصد الاطلاع ). علم مرتجل مهمل الاستعمال فی دارالعرب . و هو اسم موضع، عن الادیبی . (معجم البلدان ).
-
یاطب
لغتنامه دهخدا
یاطب . [ طِ ] (اِخ ) چند آب است در کوه اجا. (منتهی الارب ). علم مرتجل است برای آبهائی در اجاء : فوا کبدینا کلما التحت لوحةعلی شربة من ماء احواض یاطب ترقرق ماء المزن فیهن و التقی علیهن انفاس الریاح الغرائب .(معجم البلدان ).
-
تخاوی
لغتنامه دهخدا
تخاوی . [ ت َ / ت ُ ] (اِخ ) یاقوت از قول امیر ابن ماکولا آرد: ابوعلی الحسن بن ابی طاهر عبدالاعلی بن احمد السعدی سعدبن مالک التخاوی ، منسوب به قریه ٔ داروم غزه شام است . وی شاعری امی بود و من او را در محلتی از ریف مصر ملاقات کردم و سریعالخاطر... و مر...