کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
inductively ordered set
مجموعۀ استقراییْمرتب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] مجموعهای مرتب که هر زیرمجموعۀ کلی مرتب آن دارای کران بالاست
-
lineary ordered set, serially completely ordered set, ordered set, simply ordered set
مجموعۀ خطیْمرتب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار متـ . مجموعه کلیْمرتب totally ordered set
-
totally ordered set
مجموعۀ کلیْمرتب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← مجموعۀ خطیْمرتب
-
similar ordered sets
مجموعههای مرتب متشابه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] دو مجموعۀ مرتب که بین آنها تناظر یکبهیک برقرار است و این تناظر حافظ ترتیب است
-
partially ordered relation
رابطۀ جزئیمرتب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] رابطهای که بازتابی و پادمتقارن و ترایا باشد
-
به ترتیب مرتب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سلسلة
-
منظم و مرتب
فرهنگ گنجواژه
آماده، دارای نظم.
-
بصورت الفبایی (چیزی را) مرتب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
دليل
-
واژههای همآوا
-
مرطب
لغتنامه دهخدا
مرطب . [ م َ طَ ] (ع ص ) سبز و تر و تازه . (ناظم الاطباء).
-
مرطب
لغتنامه دهخدا
مرطب . [ م ِ طَ ] (ع اِ) مرطاب . رطوبت سنج . میزان الرطوبه . رجوع به مرطاب شود.
-
مرطب
لغتنامه دهخدا
مرطب . [ م ُ رَطْ طَ] (ع ص ) نعت مفعولی از ترطیب . رجوع به ترطیب شود.
-
مرطب
لغتنامه دهخدا
مرطب . [ م ُ رَطْ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر ترطیب . رجوع به ترطیب شود. || ترکننده . (آنندراج ). کسی یا چیزی که تر می کند. (ناظم الاطباء). || در اصطلاح قدیم داروئی مرطب ، ترکننده . تری دهنده . تری آرنده . رطوبت بخش . رطوبت زاینده . مقابل مجفف .ج ،...
-
مرطب
لغتنامه دهخدا
مرطب . [ م ُ طَ] (ع ص ) نعت مفعولی از ارطاب . رجوع به ارطاب شود.
-
مرطب
لغتنامه دهخدا
مرطب . [ م ُ طِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است مصدر ارطاب را. رجوع به ارطاب شود. || تر و نمدار.(ناظم الاطباء). || آبدار. || خرمای تازه . || خرمابن که دارای خرمای تازه باشد. (ناظم الاطباء). نخلی که موقع «رطب » آن فرارسیده باشد. (از اقرب الموارد). || مرغزاری ک...