کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مربوط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مربوط
/marbut/
معنی
بستهشده؛ وابسته؛ بربسته.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. مرتبط
۲. منوط، وابسته
۳. منسجم، باانسجام
۴. صحیح، درست ≠ نامربوط، بیربط
برابر فارسی
پیوسته، پیونددار، وابسته
دیکشنری
applicable, apropos, concerned, materials, germane, pertinent, regarding, relative, relevant
-
جستوجوی دقیق
-
مربوط
واژگان مترادف و متضاد
۱. مرتبط ۲. منوط، وابسته ۳. منسجم، باانسجام ۴. صحیح، درست ≠ نامربوط، بیربط
-
مربوط
فرهنگ واژههای سره
پیوسته، پیونددار، وابسته
-
مربوط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] marbut بستهشده؛ وابسته؛ بربسته.
-
مربوط
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) بسته شده ، وابسته ، دارای پیوند.
-
مربوط
لغتنامه دهخدا
مربوط. [ م َ ] (ع ص ) بسته . (منتهی الارب ). محکم کرده و بسته شده . (از اقرب الموارد). بند کرده شده . || متعلق . منسوب . (ناظم الاطباء). وابسته . ربط داده شده .- مربوط بودن با کسی ؛ با او پیوستگی یا دوستی یا آمد و رفت داشتن . با وی در ارتباط بودن . ...
-
مربوط
دیکشنری فارسی به عربی
ذو علاقة , صحيح , مادة , متماسک , موسسة فرعية
-
واژههای مشابه
-
مربوط کردن
واژگان مترادف و متضاد
ربطدادن، ارتباط دادن، مرتبط ساختن
-
مربوط بمن
دیکشنری فارسی به عربی
ي
-
مقامات مربوط
دیکشنری فارسی به عربی
الجهات المعنية ، الجهات ذووالعلاقة ، السلطات المختصة ، السلطات المعنية
-
نا مربوط
دیکشنری فارسی به عربی
غير ذو علاقة
-
مربوط بموضوع
دیکشنری فارسی به عربی
موضوعي
-
مربوط بودن
دیکشنری فارسی به عربی
دب
-
مربوط ساختن
دیکشنری فارسی به عربی
شريک , موسسة فرعية
-
مربوط به
دیکشنری فارسی به عربی
ل