کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراکی
لغتنامه دهخدا
مراکی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مراکیة. (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به مدخل بعدی شود. || ج ِ مرکو. (آنندراج ). رجوع به مَرکُوّ شود.
-
مراکی
لغتنامه دهخدا
مراکی . [ م ُ ] (ع اِ) قسمی گیاه حمض که شتر آن را خورد. واحد آن مراکیة است . (از متن اللغة). رجوع به مراکیة شود. || (ص ) همیشه و برجای . (منتهی الارب ). مرتکی . دائم ثابت . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مراکیة
لغتنامه دهخدا
مراکیة. [ م ُ ی َ ] (ع اِ) نوعی از درخت شوره است . ج ، مراکی . (منتهی الارب ). واحد مُراکی است به معنی درخت حمض که شتر آن را بچرد. (از منتهی الارب ). مراکیة؛ شجرة من الحمض . ج ، مَراک . (اقرب الموارد).
-
مرتکی
لغتنامه دهخدا
مرتکی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) همیشه و برجای .(منتهی الارب ). دائم و ثابت . مراکی . (متن اللغة) (از اقرب الموارد). || اعتماد کننده : انا مرتک علی کذا؛ یعنی اعتماد کننده ام بر وی . ما لی مرتکی الا علیک ؛ نیست مرا اعتمادی مگر بر تو. (منتهی الارب ). معتمد. ...