کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراهنه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مراهنه
/morāhene/
معنی
۱. گرو گذاشتن.
۲. شرط بستن.
۳. شرطبندی در مسابقۀ اسبدوانی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بردوباخت
۲. شرطبندی، گروبندی
۳. شرط بستن، گروگذاشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراهنه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردوباخت ۲. شرطبندی، گروبندی ۳. شرط بستن، گروگذاشتن
-
مراهنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مراهَنَة] morāhene ۱. گرو گذاشتن.۲. شرط بستن.۳. شرطبندی در مسابقۀ اسبدوانی.
-
مراهنه
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ نِ) [ ع . مراهنة ] (اِمص .) 1 - گرو - گذاری . 2 - شرط بندی .
-
مراهنه
لغتنامه دهخدا
مراهنه . [ م ُ هَِ ن َ / ن ِ ] (از ع اِمص ) رجوع به مراهنة شود.
-
واژههای مشابه
-
مراهنة
لغتنامه دهخدا
مراهنة. [ م ُ هََ ن َ ] (ع مص ) مراهنه . با کسی گرو بستن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). رهان . (زوزنی ). گرو بستن به تاختن . (منتهی الارب ). مسابقه . (اقرب الموارد). شرط بستن . (فرهنگ فارسی معین ). || مخاطرة. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). خط...
-
جستوجو در متن
-
مراهنت
لغتنامه دهخدا
مراهنت . [ م ُ هََ / هَِ ن َ ] (از ع اِمص ) مراهنة. رجوع به مراهنة و مراهنه شود.
-
رهن
واژگان مترادف و متضاد
گرو، مراهنه، وثیقه
-
مراهن
لغتنامه دهخدا
مراهن . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) شرطکننده . گروکننده . در گرو گذارنده . (ناظم الاطباء). نعت فاعلی است از مراهنة. رجوع به مراهنة شود.
-
رهان
فرهنگ فارسی معین
(رِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - شرط بستن . 2 - هر نوع برد و باخت و گروبندی ، مراهنه .
-
قمر
لغتنامه دهخدا
قمر. [ ق َ ] (ع مص ) مراهنه و قمار کردن . (اقرب الموارد). درباختن وغالب آمدن در باختن است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
اسفاح
لغتنامه دهخدا
اسفاح .[ اِ ] (ع مص ) بی گرو و خطر و مراهنه اسب تاختن . یقال : اجروا اسفاحاً؛ ای لغیر خطر. (از منتهی الارب ).
-
رهان
لغتنامه دهخدا
رهان . [ رِ ] (ع مص ) گرو بستن به تاختن اسب . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). مصدر به معنی مراهنة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با کسی گرو بستن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ). شرط بستن . (فرهنگ فارسی معین ). نذربندی و شرط : نوبت زنگی است رومی شد نهان ای...
-
گرو بستن
لغتنامه دهخدا
گرو بستن . [ گ ِ رَ / رُو ب َ ت َ ] (مص مرکب ) شرط. نذر. مراهنه . با کسی گرو بستن . رهان . (زوزنی ). خَطَر؛ و آنچه در میان کنند چون در چیزی گرو بندند. تخاطر. (منتهی الارب ) : با که گرو بست زمین کز میان باز گشاید کمر آسمان .نظامی .