کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرافقت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرافقت
/morāfeqat/
معنی
۱. با هم دوست و رفیق شدن.
۲. همراه و همسفر بودن.
۳. همراهی و ملاطفت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تفاهم، دوستی، رفاقت، نرمخویی، همراهی، یکرنگی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرافقت
واژگان مترادف و متضاد
تفاهم، دوستی، رفاقت، نرمخویی، همراهی، یکرنگی
-
مرافقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مرافَقة] [قدیمی] morāfeqat ۱. با هم دوست و رفیق شدن.۲. همراه و همسفر بودن.۳. همراهی و ملاطفت.
-
مرافقت
لغتنامه دهخدا
مرافقت . [ م ُ ف َ / ف ِ ق َ ] (از ع اِمص ) مرافقة. همراهی و رفاقت کردن . (غیاث اللغات ). رجوع به مرافقة شود. || رفاقت . همراهی . همگامی . هم سفری : تنی چند از روندگان متفق سیاحت بودند.خواستم مرافقت کنم موافقت نکردند. (گلستان سعدی ). طایفه ای از اوبا...
-
واژههای همآوا
-
مرافقة
لغتنامه دهخدا
مرافقة. [ م ُ ف َ ق َ ] (ع مص ) با کسی همراهی کردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). مصاحب و همراه کسی شدن در سفر. (از متن اللغة). رفیق و مصاحب کسی گشتن . (از اقرب الموارد). || ملاطفت نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفق کردن . (ف...
-
جستوجو در متن
-
نرمخویی
واژگان مترادف و متضاد
مرافقت، ملایمت، ملایمطبعی، نازکمزاجی ≠ تندخویی
-
تفاهم
واژگان مترادف و متضاد
۱. درک، فهم، مرافقت، درک متقابل ۲. سازگاری
-
عنافة
لغتنامه دهخدا
عنافة. [ ع َف َ ] (ع اِمص ) تکلف و عدم مرافقت . (ناظم الاطباء).
-
ناسلوکی
لغتنامه دهخدا
ناسلوکی . [ س ُ ] (حامص مرکب ) ناسازگاری . بدرفتاری . عدم مرافقت و موافقت .
-
رفاقت
واژگان مترادف و متضاد
دمسازی، دوستی، مرافقت، مودت، ولا، همدلی، همدمی، همراهی، هموثاقی، یاری ≠ عداوت
-
ضدیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اختلاف، تضاد، تناقض، مباینت، مخالفت، مغایرت ۲. خصومت، دشمنی، عناد، معاندت، ناسازگاری، نقاضت ≠ موافقت، مرافقت
-
عنافة
لغتنامه دهخدا
عنافة. [ ع َ ف َ ] (ع مص ) مرافقت نکردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آزردن . || درشتی نمودن . (ناظم الاطباء).
-
مداملت
لغتنامه دهخدا
مداملت . [ م ُ م َ ل َ ] (از ع اِمص ) مدارات . مرافقت . (یادداشت مؤلف ). مداملة. رجوع به مداملة شود.
-
خوش لعابی
لغتنامه دهخدا
خوش لعابی . [ خوَش ْ / خُش ْ ل ُ / ل َ ] (حامص مرکب ) خوش خلقی . مقابل بدلعابی . بجوشی . مرافقت .