کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراعات النظیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مراعات النظیر
/morā'ātonnazir/
معنی
= تناسب
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراعات النظیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: مراعاةالنّظیر] (ادبی) morā'ātonnazir = تناسب
-
مراعات النظیر
لغتنامه دهخدا
مراعات النظیر. [ م ُ تُن ْ ن َ ] (ع اِ مرکب ) مراعات نظیر. رجوع به مراعات نظیر شود.
-
واژههای مشابه
-
مراعات شدن
واژگان مترادف و متضاد
رعایتشدن، لحاظ شدن، مورد توجه قرار گرفتن، درنظر گرفتن
-
مراعات کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. پاس داشتن، نگاه داشتن ۲. رعایت کردن، توجه کردن، لحاظ کردن ۳. مراقبت کردن
-
مراعات کردن
لغتنامه دهخدا
مراعات کردن . [ م ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نگهداری کردن . مشفقانه مراقبت کردن : مراعات دهقان کن از بهر خویش . سعدی .غم جمله خوردر هوای یکی مراعات صد کن برای یکی . سعدی .فقرا و تنگدستان را مراعات کن . (مجالس سعدی ). || رعایت جانب و خاطر کسی کردن . ملاحظه...
-
قابل مراعات
دیکشنری فارسی به عربی
جدير بالملاحظة
-
مراعات کننده
دیکشنری فارسی به عربی
ملتزم
-
مراعات کردن
دیکشنری فارسی به عربی
لاحظ
-
مراعات کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أَخَذَ بالْحُسْبانِ
-
جستوجو در متن
-
تناسب
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .)1 - نسبت و رابطه داشتن میان دو کسی یا دو چیز. 2 - مراعات النظیر، نام صنعتی است در شعر، و آن آوردن کلماتی است که با هم نسبت داشته باشند، مانند: اسب و زین ، ماه و خورشید.
-
تقابل
لغتنامه دهخدا
تقابل . [ ت َ ب ُ ] (ع مص ) با یکدیگر هم بر شدن . (زوزنی ). با یکدیگر هم روی شدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). با هم روباروی شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). با همدیگر روبرو شدن . (آنندراج ). تواجه . (اقرب الموارد). || (اصطلاح بدیع) تقابل...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م ِ ] (اِخ ) ابن علی بن ثابت بن احمدبن مهدی الخطیب . مکنی به ابوبکر و معروف به خطیب بغدادی . او خطیبی حافظ و یکی از مشاهیر ائمه ٔ ادب و بسیار تصنیف و از متبرزین حفاظ است و دیوان محدثین بوی ختم شده است و او از شیوخ عصر خویش به بغداد و بصره ...