کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراصد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مراصد
/marāsed/
معنی
= مرصد
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراصد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مرصد] [قدیمی] marāsed = مرصد
-
مراصد
لغتنامه دهخدا
مراصد. [ م َ ص ِ ] (ع اِ) ج ِ مرصد، به معنی محل نگهبانی و مراقبت و رصد است . (از متن اللغة). رصدگاهها. رجوع به مرصد شود. || مراصدالحیات ؛ مکامنها. (متن اللغة). کمین گاهها. مکمن ها.
-
جستوجو در متن
-
ابثیث
لغتنامه دهخدا
ابثیث . [ اِ ] (اِخ ) نام کوهی . (مراصد).
-
جوثاء
لغتنامه دهخدا
جوثاء. [ ج َ ] (اِخ ) نام محلی است . (مراصد).
-
طیفور
لغتنامه دهخدا
طیفور. [ طَ ] (اِخ ) نام موضعی است . (مراصد الاطلاع ).
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . (اِخ ) جایگاهی در نجد. (مراصد الاطلاع ).
-
ابواص
لغتنامه دهخدا
ابواص . [ اَب ْ ] (اِخ ) نام محلی است و انواص با نون نیز گفته اند. (مراصد).
-
جوبر
لغتنامه دهخدا
جوبر. [ ج َ ب َ ] (اِخ ) دهی است به نیشابور. (مراصد).
-
جوبق
لغتنامه دهخدا
جوبق . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) محلی است در نسف . (مراصد).
-
جال
لغتنامه دهخدا
جال . (اِخ ) جائی است در آذربایجان . (مراصد الاطلاع ).
-
اجله
لغتنامه دهخدا
اجله . [ اِ ل َه ْ ] (اِخ ) دهی است به یمامه . (مراصد).
-
ابهر
لغتنامه دهخدا
ابهر. [ اَ هََ ] (اِخ ) اسم کوهی بحجاز. (مراصد).
-
اتلا
لغتنامه دهخدا
اتلا. [ اَ ] (اِخ ) از قرای ذمار در یمن . (مراصد).
-
احد
لغتنامه دهخدا
احد. [ اَ ح َ ] (اِخ ) محلی است در نجد. (مراصد).