کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مراره
/marāre/
معنی
کیسۀ صفرا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
زهره، کیسهصفرا، مرارت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراره
واژگان مترادف و متضاد
زهره، کیسهصفرا، مرارت
-
مراره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرارَة، جمع: مرائر و مرارات] [قدیمی] marāre کیسۀ صفرا.
-
مراره
لغتنامه دهخدا
مراره . [ م َ رَ / رِ ] (ع اِ) مرارة. زهره و ظرف صفرا. رجوع به مرارة شود. || تلخ خوان . (ناظم الاطباء).
-
مراره
دیکشنری فارسی به عربی
صفراء
-
واژههای مشابه
-
مرارة
لغتنامه دهخدا
مرارة. [ م َ رَ ] (ع مص ) تلخ شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 87) (دستورالاخوان ) (زوزنی ). تلخ گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) تلخی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رجوع به مرارت و مراره شود. || (اِ) زهره ٔ هر حیوان . (از منتهی الار...
-
مرارة
لغتنامه دهخدا
مرارة. [ م ُ رَ ] (ع اِ) واحد مرار. یک درخت مرار. (ناظم الاطباء). رجوع به مُرار شود.
-
جستوجو در متن
-
مرارات
لغتنامه دهخدا
مرارات . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ مرارة. (از اقرب الموارد). رجوع به مَرارَة شود.
-
مراریة
لغتنامه دهخدا
مراریة. [ م َ ری ی َ ] (ع ص نسبی ) اخلاط مراریة. (از یادداشت مؤلف ). مراری . صفرائی . منسوب به مرارة. رجوع به مرارة و مراره شود.
-
زهره
واژگان مترادف و متضاد
۱. جرات، شهامت ۲. زهرهدان، مراره
-
biles
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیلیس، صفرا، زردآب، زهره، خوی سودایی، مراره
-
قورقیس
لغتنامه دهخدا
قورقیس . [ ](معرب ، اِ) مراره ٔ سمک است . (فهرست مخزن الادویه ).
-
پیته
لغتنامه دهخدا
پیته . [ ] (اِ) بهندی مراره است . و رجوع به بیته شود. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
تلخ خوان
لغتنامه دهخدا
تلخ خوان . [ ت َ خوا / خا ] (اِ مرکب ) زهره و مراره . (ناظم الاطباء). و رجوع به تلخ جوان شود.