کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراحل مختلف چیزی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراحل مختلف چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
عملية
-
واژههای مشابه
-
stages of change
مراحل تغییر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] مراحلی پنجگانه برای تغییر رفتار، خصوصاً رفتارهای اعتیادی
-
sleep stages
مراحل خواب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] چهار چرخۀ پیاپی پیشروی فعالیت الکتریکی مغز در طول خواب شبانۀ بهنجار
-
مراحل نشین
فرهنگ فارسی معین
(مَ حِ. نِ) [ ع - فا. ] 1 - (ص فا.) مسافر. 2 - هر یک از سیارات هفتگانه .
-
مراحل گزین
لغتنامه دهخدا
مراحل گزین . [ م َ ح ِ گ ُ ] (نف مرکب ) کنایه از دائم السفرو کثیرالسفر که از منزلی به منزلی رود : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین .نظامی .
-
مراحل نشین
لغتنامه دهخدا
مراحل نشین .[ م َ ح ِ ن ِ ] (نف مرکب ) مسافر. (از رشیدی ) (از برهان ) (فرهنگ فارسی معین ). که در مراحل و منازل بین راه اقامت کند. کنایه از کثیرالسفر که اقامتگاهش منزل هاو مرحله های بین راه است . || (اِ مرکب ) کنایه از هر یک از کواکب سبعه ٔ سیاره باشد...
-
family life cycle
مراحل زندگی خانواده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] زنجیرۀ مراحلی که در زندگی هر خانواده طی میشود، مانند ازدواج و فرزندپروری و بازنشستگی
-
دختر(مراحل زندگی )
لهجه و گویش تهرانی
،خانمچه (10ـ9 سال )نوچه (13 سال) غنچه 15( سال)،گلچه،گنده،ترش ترشیده ،پیر دختر
-
جستوجو در متن
-
مکانیسم
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] 1 - ترکیب و ساختمان چیزی . 2 - توصیف دقیق عملکرد یک دستگاه یا مراحل مختلف یک واکنش یا رخداد یک پدیده ، ساز و کار. (فره ).
-
process
دیکشنری انگلیسی به فارسی
روند، فرایند، عمل، سیر، جریان عمل، مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، دوره عمل، فرا گرد، تهیه کردن، پردازش کردن، مراحلی را طی کردن، بانجام رساندن، تمام کردن
-
فرآیند
واژهنامه آزاد
مراحل مختلف چیزی، پیشرفت تدریجی ومداوم، جریان عمل، مرحله، دوره عمل، طرز عمل، تهیه کردن، مراحلی را طی کردن، به انجام رساندن، تمام کردن، فرا گرد، فراشد، روند، فرایند. پروسه
-
ماده
لغتنامه دهخدا
ماده . [ مادْ دَ / مادْ دِ ] (از ع ، اِ) از مادة عربی . اصل هر چیز. مایه . ج ، مواد. (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).- ماده ٔ الحاد ؛ اصل و ریشه ٔ کفر : ماده ٔ فساد و الحاد و کفر و عناد در آن نواحی منحسم و منقطع گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران...
-
غریزة
لغتنامه دهخدا
غریزة. [ غ َزَ ] (ع اِ) سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) . سرشت و طبیعت . (غیاث اللغات ). سرشت مردم . (دهار). طبیعت اعم از خیر و شر. ج ، غَرائِز. (اقرب الموارد). خوی . (مهذب الاسماء) (مقدمةالادب زمخشری ) (السامی فی الاسامی ). طبع. سجیه . خلیقه . نهاد...