کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرابطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرابطة
لغتنامه دهخدا
مرابطة. [ م ُ ب َ طَ ] (ع مص ) به دربند مقیم شدن .(ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 88). به ثغر مقیم شدن . رباط. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (از اقرب الموارد). ملازمت نمودن جای درآمدن دشمن . (از منتهی الارب ). سرحدداری . ملازمت سرحد خصم . (یادداشت مؤلف ). ...
-
مرابطة
لغتنامه دهخدا
مرابطة. [ م ُ ب ِ طَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مرابط. رجوع به مُرابِط شود.
-
واژههای مشابه
-
مرابطه
واژگان مترادف و متضاد
۱. رابطه، سروکار، مراوده ۲. سرحدبانی، مرزداری، نگهبانی
-
مرابطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مرابَطَة] [قدیمی] morābete ۱. رابطه داشتن.۲. مداومت و مواظبت کردن.
-
مرابطه
فرهنگ فارسی معین
(مُ بَ طَ یا طِ) [ ع . مرابطة ] (مص ل .) 1 - با هم رابطه داشتن . 2 - مداومت و مواظبت کردن .
-
مرابطه
لغتنامه دهخدا
مرابطه . [ م ُ ب ِ طَ / طِ ] (از ع اِمص ) مرابطة. سرحدداری . رجوع به مُرابَطَة شود. || مواظبت کردن . رجوع به مُرابَطَة شود. || در فارسی ، بایکدیگر رابطه داشتن . با هم مرتبط بودن . به یکدیگر پیوسته و مربوط بودن . ربط و پیوند داشتن با همدیگر.
-
جستوجو در متن
-
سروکار
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتباط، تعامل، رابطه، برخورد، مرابطه، معامله ۲. فرجام، عاقبت
-
سروکار داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعامل داشتن، رابطه داشتن، ارتباط داشتن، مرابطه داشتن ۲. معامله داشتن، دادوستدداشتن
-
رَابِطُواْ
فرهنگ واژگان قرآن
با يکديگر پيوند و ارتباط برقرار کنيد(رابطوا مرابطه از نظر معنا اعم از مصابره است ، چون مصابره عبارت بود از وصل کردن نيروي مقاومت افراد جامعه در برابر شدائد و مرابطه عبارت است از همين وصل کردن نيروها ، اما نه تنها نيروي مقاومت در برابر شدائد ، بلکه ه...
-
مرابط
لغتنامه دهخدا
مرابط. [ م ُ ب ِ ] (ع ص ) مواظب بر کاری . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). ج ، مرابطة، مرابطون . || آنکه در مرز دشمن بسر برد. که ملازم سرحد دشمن است . (از اقرب الموارد). که ملازم مرز و جهاد است . (از متن اللغة). مواظب و ملازم سرحد. قراولی که اسبان خ...
-
طائع للّه
لغتنامه دهخدا
طائع للّه . [ ءِ ع ُ لِل ْ لاه ] (اِخ ) (الَ ...) عبدالکریم بن الفضل بن جعفربن احمد، امیرالمؤمنین الطائع للّه بن المطیعبن المقتدربن المعتضد. بیست وچهارمین خلیفه ٔ عباسی ، امر خلافت را در ماه ذی القعدة سال 363 هَ . ق . متولی شد و در شعبان سال 381 هَ ...
-
اروپا
لغتنامه دهخدا
اروپا. [ اُ ] (اِخ ) اروبی . (حدود العالم ). اوربی . (التفهیم ). اَوَرفی . اروفا. (دمشقی ). یکی از پنج قاره ٔ عالم و نزدقدما یکی از سه قسم آبادانی شمال . (حدود العالم ).مساحت سطح آن : پس از استرالیا اروپا کوچکترین برّهای عالم است . مساحت سطح آن 10/0/...