کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرابحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرابحة
لغتنامه دهخدا
مرابحة. [ م ُ ب َ ح َ ] (ع مص ) به سود بازرگانی کردن . (دستورالاخوان ) (تاج المصادر بیهقی ). بر سود فروختن چیزی را. (از منتهی الارب ). مرابحة بیع و فروختن است به زیادت قیمت نخستین . (از تعریفات ). مرابحت . مرابحه . || سود دادن کسی را بر متاع او. (منت...
-
واژههای مشابه
-
مرابحه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بهرهکاری، تنزیل، ربا، ربح، سودخوری، مرابحت، نزول ۲. ربح گرفتن، سود دادن، نزول دادن ≠ قرضالحسنه
-
مرابحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مرابَحَة] morābehe ۱. معاملۀ پولی کردن با گرفتن سود؛ ربح گرفتن.۲. [قدیمی] سود دادن.
-
مرابحه
فرهنگ فارسی معین
(مُ بِ حِ) [ ع . مرابحة ] (مص م .) 1 - سود دادن ، نفع دادن . 2 - ربح گرفتن .
-
مرابحه
لغتنامه دهخدا
مرابحه . [ م ُ ب ِ ح َ/ ح ِ ] (از ع اِمص ) مُرابَحَة. مرابحت . رجوع به مرابحة در تمام معانی شود. || (اِمص ) بهره ٔ کاری . (لغات فرهنگستان ). پولی به کسی دادن با گرفتن ربح . (فرهنگ فارسی معین ). سود دادن و سود گرفتن بابت قرض گرفتن و قرض دادن پولی . ||...
-
واژههای همآوا
-
مرابحت
لغتنامه دهخدا
مرابحت . [ م ُ ب َ ح َ ] (ع مص ) به سود و منفعت بیع کردن . (غیاث اللغات ). رجوع به مرابحه و مرابحة شود.
-
جستوجو در متن
-
مرابح
لغتنامه دهخدا
مرابح . [ م ُب ِ ] (ع ص ) سودگیرنده . ربح گیرنده . (فرهنگ فارسی معین ). نعت فاعلی است از مرابحة. رجوع به مرابحة شود.
-
مرابحت
لغتنامه دهخدا
مرابحت . [ م ُ ب َ ح َ ] (ع مص ) به سود و منفعت بیع کردن . (غیاث اللغات ). رجوع به مرابحه و مرابحة شود.
-
ربا
واژگان مترادف و متضاد
تنزیل، ربح، سود، فایده، مرابحه، نزول
-
ربح
واژگان مترادف و متضاد
بهره، تنزیل، ربا، سود، فایده، فرع، مرابحه، نزول، نفع ≠ سرمایه
-
بهره کاری
لغتنامه دهخدا
بهره کاری . [ب َ رَ / رِکا ] (حامص مرکب ) مرابحه . (فرهنگستان ).
-
نزول دادن
لغتنامه دهخدا
نزول دادن . [ ن ُ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ربح دادن . سود و ربح پولی را که از رباخواره به وام گرفته شده است پرداخت کردن . سود دادن . تنزیل پرداختن . || پولی را به مرابحه دادن . نزول خوردن .- به نزول دادن پولی ؛ به وام دادن و نزولش را گرفتن . پول ب...