کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرأة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مرأة
معنی
(مَ ءَ) [ ع . ] (اِ.) زن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرأة
فرهنگ فارسی معین
(مَ ءَ) [ ع . ] (اِ.) زن .
-
واژههای مشابه
-
مرآة
لغتنامه دهخدا
مرآة. [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آینه . آئینه .(زمخشری ) (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). آنچه که درآن خود را بینی . ج ، مراء و مرایا. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || به استعاره مکانی را گویند که منظره و تماشاگاه شود. (از اقرب الموارد).
-
مرآة
لغتنامه دهخدا
مرآة.[ م َرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») دیدار. منظر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة). یقال : امراءة حسنةالمرآة؛ یعنی خوب دیدار و کذلک رجل حسن المرآة؛ و فی المثل تخبر عن مجهوله مرآته ؛ ای ظاهره یدل علی باطنه . (از منتهی الارب ). آنجا از روی ...
-
مرآة
دیکشنری عربی به فارسی
ايينه , دراينه منعکس ساختن , بازتاب کردن
-
واژههای همآوا
-
مرآت
واژگان مترادف و متضاد
آینه، آیینه
-
مرآت
فرهنگ نامها
(تلفظ: mer’āt) (عربی) (در قدیم) آینه ، ← آینه و آئینه.
-
مرآت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرآة، جمع: مرایا] [قدیمی] mer'āt آینه.
-
مرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مرَّة] marrāt = مرّه
-
مرآت
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . مرآة ] (اِ.) آ ی ینه . ج . مرایا، مرائی .
-
مرات
فرهنگ فارسی معین
(مَ رّ) [ ع . ] (اِ.) جِ. مرة ؛ دفعه ها، مرتبه ها.
-
مرآت
لغتنامه دهخدا
مرآت . [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آئینه . آینه . مرآة. رجوع به مرآة شود : مردم نادیده باشد روسیاه مردم دیده بود مرآت ماه .مولوی .
-
مرآة
لغتنامه دهخدا
مرآة. [ م ِرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») آینه . آئینه .(زمخشری ) (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). آنچه که درآن خود را بینی . ج ، مراء و مرایا. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || به استعاره مکانی را گویند که منظره و تماشاگاه شود. (از اقرب الموارد).
-
مرآة
لغتنامه دهخدا
مرآة.[ م َرْ ] (ع اِ) (از «رأی ») دیدار. منظر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ازمتن اللغة). یقال : امراءة حسنةالمرآة؛ یعنی خوب دیدار و کذلک رجل حسن المرآة؛ و فی المثل تخبر عن مجهوله مرآته ؛ ای ظاهره یدل علی باطنه . (از منتهی الارب ). آنجا از روی ...