کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مذهب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مذهب
/mazhab/
معنی
۱. راهوروش؛ طریقه.
۲. هریک از فرقهها و گرایشات دینی با مجموعهای از آیینها و آموزهها.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله
برابر فارسی
آیین، کیش
دیکشنری
faith, religion, revealed religion
-
جستوجوی دقیق
-
مذهب
واژگان مترادف و متضاد
آیین، دین، روش، سنت، شرع، شریعت، طریقه، طریقت، کیش، مسلک، مشرب، نحله
-
مذهب
واژگان مترادف و متضاد
زراندود، مطلا ≠ مفضض
-
مذهب
فرهنگ واژههای سره
آیین، کیش
-
مذهب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مذاهب] mazhab ۱. راهوروش؛ طریقه.۲. هریک از فرقهها و گرایشات دینی با مجموعهای از آیینها و آموزهها.
-
مذهب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mozahhab زراندود؛ طلاکاریشده؛ زرکوبیشده.
-
مذهب
فرهنگ فارسی معین
(مَ هَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - دین ، آیین . 2 - راه ، روش . ج . مذاهب .
-
مذهب
فرهنگ فارسی معین
(مُ ذَ هَّ) [ ع . ] (اِمف .) زر اندود شده .
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م َ هََ ] (ع اِ) در اصطلاح علم کلام اسلامی ، طریقه ای خاص در فهم مسائل اعتقادی ، خاصه امامت که منشاء اختلاف در آن توجیه مقدمات منطقی و یا تفسیر ظاهر کتاب خداست ، مانند مذهب شیعه ٔ امامی ، اشعری ، معتزلی و ماتریدی و در اصطلاح فقهی روش خاص در ...
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م ُ ذَهَْ هََ ] (ع ص ) زراندودکرده شده . (غیاث اللغات ). مطلی . زرداندود. زرین . به زرکرده . مزوق .مزخرف . ذهیب . زرنگار. (یادداشت مؤلف ) : سپید است دستار لیکن مذهب سیاهست جبه ولی رنگ بسته . خاقانی .سلطان ... ابوالعلاء را با جامه و استری با...
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م ُ ذَهَْ هَِ ] (ع ص ) زراندودکننده . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). که به طلا انداید چیزی را. که طلاکاری و تذهیب کند. || که حواشی و سرفصل های کتب را باآب طلا و رنگهای دیگر تزیین کند و بیاراید. نعت فاعلی است از تذهیب . رجوع به تذهیب شود. || ...
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م ُ هََ ] (اِخ ) کعبه .(منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اسم است کعبه را. (از متن اللغة). || وسواس . وسوسه . (یادداشت مرحوم دهخدا از معجم الادباء). گویند: به مذهب ؛ یعنی وسواسی دارد در ریختن آب و کثرت استعمال آب هنگام وضوساختن . (از اقرب الموار...
-
مذهب
لغتنامه دهخدا
مذهب . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) برنده . دورگرداننده . (ناظم الاطباء). زائل کننده . نعت فاعلی است از اذهاب ، به معنی ازالة. رجوع به اذهاب شود. || زراندودکننده . (ناظم الاطباء). رجوع به مُذَهِّب شود. || (اِخ ) شیطانی که شخص را وادار به وسواس در وضو و زیاد ری...
-
مذهب
دیکشنری عربی به فارسی
افراس , افراه , عقيده , اصول , حکمت , تعليم , گفته
-
مذهب
دیکشنری فارسی به عربی
دين , طائفة